نقاط بحران مرتبط با جامعه در قیام امام حسین علیه‌السلام ۳
نقاط بحران مرتبط با جامعه در قیام امام حسین علیه‌السلام ۳
در تحلیل سیستمی قیام امام حسین علیه‌السلام محور پنجم که نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام بود را مورد بررسی قرار دادیم

 

تیرنگ، حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد حسین گلکار استاد و محقق حوزه و دانشگاه و معاونت پژوهش مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی:
در تحلیل سیستمی قیام امام حسین علیه‌السلام محور پنجم که نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام بود را مورد بررسی قرار دادیم
بر اساس فرمایشات ابی‌عبدالله علیه‌السلام نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام به دو محور قابل‌تقسیم است:
محور اول: بحران‌هایی که متوجه حاکمیت و مسئولین قیام ممکن است قرار بگیرد
محور دوم: بحران‌هایی که متوجه مردم و جامعه خواهد گردید
در محور اول بر اساس روایت امام حسین علیه‌السلام هفت نقطه بحران حاکمیت دینی در جهت تمدن‌سازی دینی بیان گردید
در محور دوم بحران‌های قیام امام حسین که مرتبط با جامعه است دو مورد بیان گردید و مورد سوم در ادامه بیان خواهد شد
محور سوم نقاط بحران مرتبط با جامعه در قیام امام حسین علیه‌السلام: جایگزینی حق و باطل
در جوامع بشری دو خط همیشه مطرح بود یکی خط شیطان و اهریمن یعنی راهی که انسان را به ضلالت و گمراهی و جهل و تاریکی و فساد و تباهی می‌کشاند، و خط دیگر خط رحمن و رضوان یعنی مسیری که آدمی را در هدایت و نور و تکامل به سمت اهداف عالیة حق سوق می‌دهد.
تفاوت این دو مسیر ازهرجهت روشن است، یکی انسان را به انحطاط از ارزش‌ها و کمالات می‌کشاند، دیگری روح فضیلت‌ها را به جامعه عرضه می‌کند. گمان نمی‌کنم کسی ادعا کند که این دو خط وجود ندارد، بلکه به هر شخصی مراجعه کنید با این دو خط درگیر است و به فکر چاره‌اندیشی است، امتیاز اعتقادی میان این دو خط با بهره‌برداری از قرآن و کلمات اهل‌بیت عترت و طهارت (علیهم‌السلام) حاصل می‌شود، و در صحنه‌های مبارزه نیز از مکتب امام حسین (علیه‌السلام) بهترین درس برای هر اندیشمندی می‌باشد، بدون این‌که تحیر و عجزی از نظر درک و فهم از این مسیر اظهار نماید؛ چون تاریخ امام آن‌قدر روشن است که حتی تاریخ‌نویسان مسیحی را به قضاوت واداشته است.
جریان کربلا نمایشگاهی است که از یک سو بیانگر عظمت، شجاعت و حق‌خواهی و حق‌پرستی و تمام فضائل و مکارم انسانی است که در سرور شهیدان و یاران فداکار وی تبلوریافته و در سخت‌ترین شرایط از آن روی‌گردانی نشده است؛ و از سوی دیگر مبین سنگ‌دلی و خون‌خواری امویان و سپاهیان یزید که حاکی از آلودگی‌های روحی و اخلاقی آنان و نشان‌دهنده عاقبت باطن‌گرایی و بی‌ایمانی است.
در روز عاشورا گروهی این فهم و تشخیص را داشتند که وقتی رهبر و امامشان به امری دعوت می‌کند، بدون این‌که مصلحت‌اندیشی و محاسبه دنیایی انجام دهند به این ندا لبیک گفته و حرکت کنند.
آن حضرت (علیه‏السلام) آیات قرآن کریم را در فرصت‏های مناسب می‏خواندند؛ هم برای احتجاج با دیگران و هم برای توجیه همراهان، هم برای محاجّه با خصم و این که حجّت بالغه‏ای بر ضدّ نظام ستم باشد و هم توجیه خوبی باشد برای صحابهٴ خود. آن حضرت (علیه‏السلام) هم مفسّر و مبیّن قرآن بود، هم به استناد آیهٴ ﴿و جادلهم بالّتی هی أحسن﴾ احتجاج می‏کرد.
گاهی ایشان این آیه را تلاوت می‏کردند: ﴿و لا یحسبنّ الّذین کفروا أنّما نملی لهم خیر لأنفسهم إنّما نملی لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذاب مهین﴾ که این آیه را زینب کبرا (سلام‌الله علی‌ها) نیز در دربار کوفه و هم در شهر شام تلاوت کرد و به آن احتجاج نمود. آنگاه فرمودند: ﴿ماکان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتّی یمیز الخبیث من الطیّب﴾؛ یعنی وقت صلح و زمان آرامش، افراد پاک و ناپاک در کنار هم به سر می‏برند، ولی زمان جنگ، پاکان از ناپاکان جدا می‏شوند. امام حسین (علیه‏السلام) فرمودند: من قیام کردم تا پاک از ناپاک جدا شود؛ زیرا تا آزمون نشود، وارسته و غیر وارسته در کنار همند و امتحان است که پاک را از ناپاک و حق را از باطل جدا می‏کند. پس، آن حضرت مایهٴ امتحان ذات اقدس پروردگار است و خدا با او طیّب و غیر طیّب را از هم جدا می‏کند
حال باید دید که چه عواملی باعث چرخش انسان از حق و حقیقت می‌شود، و باید با آن مبارزه کرد تا دنباله‌رو باطل نباشیم:
۱. دنیاپرستی: دنیاپرستی عامل مهم و اساسی در روی‌گردانی از حق و حمایت از باطل است. حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) در خطبه‌ای که در کربلا خطاب به لشکر دشمن خواندند در یک آسیب‌شناسی از حمایت کوفیان و حتی خواص از یزید و قرارگرفتن آن‌ها در مقابل امام (علیه‌السلام) می‌فرمایند: مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنان است
در طول تاریخ تا زمان حاضر می‌توان مصادیق بسیاری از خواص را یافت که علی‌رغم شناخت حق از آن به‌واسطه دنیاپرستی حمایت نکردند و در اردوگاه باطل قرار گرفتند. مانند «عمر سعد» که به‌خاطر ملک ری یا «شریح قاضی» به‌خاطر پول و مال دنیا و یا «عمروعاص» که به‌خاطر ولایت مصر و خراج آن در کنار معاویه قرار گرفت و ده‌ها نمونه دیگر.
۲. خودپرستی: خودپرستی، یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن و آن را بر حقانیت دین و حمایت از آن ترجیح‌دادن درحالی‌که معیار همان مقدم کردن دین و حفظ کیان اسلام بر منافع شخصی است. خود و همه ماسوی الله باید فدای دین حق و حمایت از اهداف عالیه اسلام شود.
۳. خانواده و خویشاوند پرستی: یکی از جلوه‌های دنیاپرستی ترجیح خانواده و فامیل بر حق است؛ مانند آنچه که یکی از خواص آن زمان در مسیر کربلا وقتی سیدالشهدا (علیه‌السلام) با او ملاقات کرد گفت: من به‌واسطه خانواده و آنچه که همراه دارم، نمی‌توانم شما را یاری کنم، منتهی یک اسب خوب دارم آن را به شما می‌دهم که حضرت فرمودند من را به اسب تو نیازی نیست؟
بنابراین، وجود امام حسین (علیه‌السلام) مظهر حق است، و باطل مشخص بوده و کسی نمی‌تواند ادعا کند من باطل را تشخیص ندادم. وجود امام حسین (علیه‌السلام) مظهر حق است و همه می‌توانند مکلف به حمایت از امام باشند، بدون این‌که شکی در دل راه دهند، ولی متأسفانه همیشه چشم و دل انسان همواره به دنبال دنیاطلبی است، و باید با آن مبارزه کرد، ولی اهالی کوفه و مردمان بی‌بصیرت آن زمان نخواستند با دنیاطلبی مبارزه کنند، لذا باعث شد که چشم و دل آن‌ها به این خاطر کور بماند و از فرزند پیامبرشان حمایت نکنند.
درحالی‌که امام حسین (علیه‌السلام) فلسفه قیام خود را این‌طور بیان می‌فرماید: آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود، حق را زیر پا گذاشته شده و از باطل نهی نمی‌شود.
پس مبارزه امام حسین (علیه‌السلام) به‌خاطر احیاء حق و نابودی باطل و در نهایت احیای تمدن نبوی در جامعه مسلمین بوده است