روایت تیرنگ از مطالبه و صدای خسته مردم مازندران، و ندای مردمداری رئیس‌جمهور شهید
روایت تیرنگ از مطالبه و صدای خسته مردم مازندران، و ندای مردمداری رئیس‌جمهور شهید
حامد اسمعیلی این موضوع را روایت می‌کند؛ در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، صدای مردم مازندران به گوش رئیس‌جمهور سید ابراهیم رئیسی رسید.

 

حامد اسمعیلی این موضوع را روایت می‌کند؛ در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، صدای مردم مازندران به گوش رئیس‌جمهور سید ابراهیم رئیسی رسید. این روز، روزی بود که شانزده هزار مازنی با امضای نامه‌ای، مخالفت خود را با احداث سد منحوس فینسک اعلام کردند و به نمایندگی از دل‌های پر از درد و امید آنان، من به ملاقات رئیس‌جمهور رفتم.

در سفر دور اول استانی دولت سیزدهم به مازندران، من به عنوان نماینده مردم، با هر مشقتی که بود، به حیاط سپاه کربلا رسیدم. در آنجا، با ویلچر به سمت رئیس‌جمهور می‌رفتم و وقتی او مرا دید، با روی گشاده و تواضع مثال‌زدنی به سمتم آمد. این لحظه، نمادی از مردمی بودن و نزدیکی او به دل‌های مردم بود. به او گفتم که لطفاً چند دقیقه وقت بدهد تا به عنوان نماینده مردم استان و به خاطر برنامه‌ریزی نامطلوبی که نگذاشتند شهروندان با شما دیدار کنند، حرف دل مردم را بگویم. جالب اینجا بود که برخی از مقامات استانی ناراحت شدند و برای دور کردنم دسته ویلچر را گرفتند. اما من با صدای بلند گفتم: “بایست و به حرف‌های من گوش بده!” و رئیس‌جمهور با کمال احترام به همه دستور داد که بایستند و گفت: “بفرما، می‌شنوم.”

در این لحظه، یکی از مقامات استانی به من گفت: “چرا با صدای بلند صحبت می‌کنی؟ آهسته‌تر صحبت کن.” در پاسخ به رئیس‌جمهور گفتم: “من فرد بی‌ادبی نیستم، اما صدای آرام من و شهروندان مازنی را آن‌ها نشنیده‌اند و بی‌اعتنایی کرده‌اند. لذا امروز با شور و حرارت خدمتتان عرض می‌کنم.” سید رئیسی با دقت به من گوش می‌داد و گفت: “بگو.” با تمام خستگی که داشت، ده دقیقه ایستاد و مدام می‌گفت: “از استان و مطالبات مردم بگو.” من هم با حرارت و اشتیاق به بیان مشکلات و خواسته‌های مردم مازندران پرداختم.

ظاهر صورت و رفتار مسئولین استان نشان می‌داد که بسیار ناراحتند، اما برای من جای خوشحالی بود که رئیس‌جمهور برای شنیدن صدای مردم استان وقت گذاشته است و می‌خواهد بدون واسطه بداند. پس از ده دقیقه گپ و گفت، رئیس‌جمهور محترم قول بررسی داد و پس از به آغوش کشیدن، من را به جلسه خانواده‌های شهدا دعوت کرد. با هم قدم زدیم تا به سالن جلسه رسیدیم.

پس از چند روز، با استاندار وقت تماس گرفتم و از او در مورد اقدامات رئیس‌جمهور پرسیدم. ایشان پاسخ دادند که رئیس‌جمهور دستور توقف سد را در ۲۴ اسفند ۱۴۰۰ صادر کرده‌اند. با خوشحالی وصف‌ناپذیری، سریعاً با اعضای پویش مخالفت سد منحوس فینسک تماس گرفتم و موضوع را اعلام کردم. در طی نامه رسمی و ملاقات با استاندار وقت، از طرف مردم مازندران درخواست کردیم که این موضوع را در شبکه استانی تبرستان رسانه‌ای و به استحضار شهروندان مازندرانی برساند. این خبر برای ما بسیار خوشحال‌کننده بود و نشان‌دهنده تأثیر تلاش‌های مطالبه‌گرانه شهروندان از حقوق حقه‌شان بود.

این روز، روزی بود که نشان داد رئیس‌جمهور نه تنها به عنوان یک مقام عالی‌رتبه، بلکه به عنوان یک هم‌وطن و نماینده واقعی مردم، به صدای آن‌ها گوش می‌دهد و در پی تحقق خواسته‌هایشان است.

در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳، رئیس‌جمهور پس از دور دوم سفرهایش به مازندران، عازم آذربایجان شد و در سقوط هلیکوپتر، او و همراهانش به شهادت رسیدند. یاد و خاطره مردم‌داری او، تواضع و نزدیکی‌اش به دل‌های مردم، همواره در یادها باقی خواهد ماند. او با روحیه‌ای مردمی و پاسخگویی به مطالبات مردم، الگویی از خدمتگزاری واقعی را به نمایش گذاشت و یادش همیشه در دل‌های ما زنده خواهد ماند.

اینک، در سایه یاد او، ما به ادامه راهش متعهد می‌شویم و با همت و اراده، در پی تحقق آرمان‌های او و دیگر بزرگمردان این سرزمین خواهیم بود. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.