تیرنگ، حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد حسین گلکار استاد و محقق حوزه و دانشگاه و معاونت پژوهش مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی:
ثروتاندوزی حاکمان در جریان فتوحات، یکی از آسیبها و مشکلاتی بود که هر قوم فاتحی ممکن بود گرفتار آن گردد، ولی آنچه بدیهی به نظر میرسد؛ این است که این ثروتاندوزی در پی خود، گرایش به تجمّل، عیشونوش، سستی و بسیاری مشکلات و آسیبهای دیگر را به ارمغان میآورد و این عوامل میتواند دلایل عمدهای بر سقوط و انحراف هر حاکمیتی باشد.
جهل عوام و فساد خواص مسئول و نیز مال حرام از ویژگیهای مشکلات اقتصادی جامعه و گرایش به تجملگرایی و عیشونوش و بیتوجهی به جریان اقتصاد در جامعه اسلامی است که باید اقتصاد جامعه اسلامی در جهت رشد و شکوفایی حکومت شود، نه با نابرابری اقتصادی و توزیع سرمایههای عمومی از ثروتهای ملّی به نفع افرادی مشخص و خواص جامعه، جامعه به دو بعد فقرا و اغنیا شکل داده شود. اما در زمان بنیامیه این اتفاق افتاد، اقتصاد جامعه از مسیر اصلی خود خارج شده و فساد اقتصادی حاکمان و اختلاف طبقاتی و مال حرام در جامعه رواج پیدا کرد.
در زمان حکومت معاویه نظام پرداخت، بهکلی از میان برداشته شد و دوباره نظام طبقاتی، برقرار گردید؛ ولی این بار، ملاکهای فضیلت و سابقه در اسلام و شرکت در جنگها، لحاظ نگردید؛ بلکه میزان تقرّب به دستگاه اُموی و مقدار سرسپردگی به حکومت، ملاک قرار گرفت؛ بنابراین، اصلیترین منابع درآمد مالی و تأمین زندگی مردم کوفه، در دست حاکمیت بود و اکثر مردم برای امرارمعاش، راهی جز همکاری با حکومت نداشتند.
به نظر میرسد که نظام اداری و اقتصادی موجود در کوفه، مؤثّرترین عامل در رویگردانی مردم از نهضت امام حسین (ع) و پیوستن آنان به هواداران حکومت بود، چنان که ابن زیاد، پس از ورود به کوفه و ایراد یک سخنرانی سیاسی، از نظام اداری و اقتصادی این شهر برای تهدید و تطمیع مردم، نهایت بهره را برد. متن گزارش طبری در این باره، چنین است:
ابن زیاد، بر رؤسا و مردم، سخت گرفت و گفت: به رؤسای قبایل بنویسید: هر کس از مخالفان امیرمؤمنان و حَروریه (خوارج) و اهل تردید – که کارشان اختلافافکنی و نفاق و تشتّت است -، در میان شما باشد و اماننامه بنویسد، در امان است؛ امّا هر کس اماننامه ننویسد، باید کسی از رؤسا، او را ضمانت کند که با ما مخالفتی نمیکند و بر ما خروج نمینماید، و اگر چنین نکند، ذمهام از او بری است و خون و مالش حلال است و خونش ریخته میشد.
بر پایه برخی از گزارشها، در روز عاشورا، هنگامی که امام حسین (ع) با کوفیان، اتمام حجّت مینمود و آنها با سروصدا، تلاش میکردند که از سخنرانی ایشان ممانعت کنند، امام (ع) به موضوع «عطا» و حرامخواری آنان از این طریق، بهعنوان یکی از علل انحراف و نافرمانی آنان، اشاره کرد و فرمود:
وَکلُّکم عاصٍ لِأَمری غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولی، قَدِ انخَزَلَت عَطِیاتُکم مِنَ الحَرامِ، وَ مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرامِ، فَطُبِعَ عَلی قُلوبِکم. همهتان از فرمان من، سرپیچی میکنید و به سخنانم، گوش فرانمیدهید. عطایای حرام، شما را سست [و سنگین] کرده و شکمتان از حرام، آکنده شده است. ازاینرو، بر دلهایتان مُهر خورده است.
در جامعه اسلامی پیامبر باتوجهبه اصول و موازنههایی که بر مالکیت و نظام اقتصادی حاکم شد ثروتمندان و اشراف نمیتوانستند به استثمار و تکاثر ثروت بپردازند و عدالت اجتماعی و اقتصادی از عمدهترین اصول جامعه اسلامی به شمار میآمد. اما اینک امام حسین (ع) پس از پنجاه سال که از رحلت پیامبر میگذرد با یک جامعه کاملاً نابرابر مواجه است که در آن از یک سو قریش و وابستگان به دستگاه خلافت بهویژه بنیامیه به ثروتهای کلان دستیافتهاند و از سوی دیگر اکثر آحاد مردم جامعه در فقر و محرومیت به سر میبرند. جنگهایی که بین سپاه اسلام و دو امپراتور بزرگ ایران و روم چند سال بعد از رحلت پیامبر به وقوع پیوست غنائم و اموال فراوانی را نصیب حکومت اسلامی ساخت و همین غنایم عامل فساد در حاکمان و مسئولین شد و زمینها نیز به تملک مسئولین فاتح درآمد. اکثر این گروه که به ثروتهای کلان دست مییافتند از قبیله قریش بودند که از دوران جاهلیت به بازرگانی و تجارت آگاهی داشتند و همین که در نظام اسلامی اموال و ثروت بیشتری نصیب آنان گردید شیوۀ زندگی پیشین خود را از سر گرفتند و روحیه مالاندوزی و جمع ثروت در آنها زنده شد و به دنبال آن اصل عدالت اجتماعی و موازنههای اقتصادی اسلام در معرض تهدید و نابودی قرار گرفت.
قریش و بهویژه بنیامیه هنگامی که توانستند نفوذ و قدرت بیشتری در دستگاه خلافت اسلامی به دست آورند تحت عنوان «هبه» و «جایزه» به چپاول و غارت بیتالمال پرداختند. افرادی همانند طلحه دویست هزار درهم و زبیر ششصد هزار درهم از دستگاه خلافت اسلامی دریافت نمودند. اینک طبقهای مقتدر و ثروتمند در جامعه اسلامی به وجود آمده بود، بین امویان و وابستگان آنها که دارای ثروتهای فراوان بودند از یک سو و اکثر مردم که در فقر و محرومیت به سر میبردند از سوی دیگر شکافی عظیم پیدا گشت و با این سیطره مالی و سیاسی بود که حزب اموی به تطمیع و خرید افراد ذینفوذ پرداخت و معاویه بنای «کاخ سبز» را در منطقه شام ایجاد کرد و به قدرت خود تحکیم بخشید.
تصاحب و غارت بیتالمال از مهمترین عواملی بود که حزب اموی در جهت اغفال مردم و تهیه و تجهیز «سپاه شام» از آن استفاده کرد.
ایجاد نظام طبقاتی و تبعیض و نابرابریهای اجتماعی، سبب شد تا نظام عقیدتی و اخلاقی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد. ثروتمندان که وضع فعلی جامعه را از نظر مادی به نفع خویش میدیدند اولین گروهی بودند که در مقابل حکومتی علی به مخالفت و آشوب دست زدند و چون دیدند که عدالت و ایجاد نظام اقتصادی اسلام بیش از هر چیز دیگر منافع آنها را تهدید میکند به اردوگاه بنیامیه پیوستند و مقدمات شکست خلافت امام را فراهم ساختند.
معاویه همانند پادشاهان ایران و روم با تشریفات و تجملات بر مردم حکومت میکرد و با سوءاستفاده از بیتالمال برای استمرار سلطنت اموی و جانشینی یزید رشوههای کلانی میپرداخت و گروههای زیادی از مردم کوفه را با پول و ثروت فریب میداد و به تطمیع آنان میپرداخت. از جمله وقتی «مغیرة بن شعبه» از طرف معاویه مأموریت یافت تا مردم کوفه را به بیعت با یزید وادار کند مال فراوانی به هواداران حزب اموی در این شهر بخشید و گروهی از مردم کوفه را به سرکردگی پسر خود نزد معاویه فرستاد تا با اعلام طرفداری از ولایتعهدی یزید وراثت سلطنتی امویان را مشروعیتی مردمی بخشند؛ چون این گروه به دربار حکومت رسیدند معاویه از پسر مغیره پرسید: پدرت دین این مردم را به چند خریده است؟ وی جواب داد: هر یک را به سی هزار درهم.
در نتیجه این حقیقت روشن میشود که اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزشها و معیارهای اسلامی در جامعه نقش داشتهاند؛ اما هیچ یک از آنها بهاندازه رواج روحیه دنیاطلبی و رغبت به مالاندوزی در سقوط و انحطاط تمدن نبوی اسلام مؤثر نبوده است.