تیرنگ نیوز: کوتاه نوشت هایی از زندگی سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید مجاهد مصطفی نوروزی از نظرتان می گذرد.
پرچم ارباب
پرچم حرم امام حسین(ع) را بچه های ستاد بازسازی عتبات به مازندران آورده بودند، آن سالها تازه بازسازی شروع شده بود، مصطفی با چند تا از رفقا، کل دهه محرم این پرچم را گرفتند و از شرق تا غرب مازندران بردند، و از مردم برای بازسازی حرم اولیای خدا کمک جمع کردند، با یک شوقی پرچم را بغل میکرد،حتی بین ازدحام در یکی از جاها پیراهنش پاره شد اما پرچم را در آغوشش حفظ کرد. و حالا در آغوش اربابش حسین(ع) است.
علمدار خوبیها
نزدیک راهیان نور که میشد مصطفی ترک موتورش مینشست و با رفقا میرفتند برای جمع کردن مساعدت از مجموعه ها و تدارک سفر برای حال دل و تربیت انقلابی نوجوانها و جوانهای شهر، کاروان که راه می افتاد علمدار خودش بود، جلوی کاروان در مناطق پرچم “یاقائم آل محمد(عج)” را نگه میداشت، آخرش هم شد سرباز گمنام همین امام و با همان لباس شهید شد. علمدار همه خوبی ها در نسل خودش شد.
داستان سیستان
حسین همکار و رفیق صمیمی اش بود، وقتی قرار شد برای ماموریت کاری برود سیستان،او هم درخواست سیستان داد، به همین راحتی ها موافقت نمیکردند، اصرار کرد، با اینکه میتوانست نرود و در شهر و استان خودش بماند، اما شوق شهادت و حضور جهادی در مناطق سخت در جانش شعله ور بود، هرجور بود همه را قانع کرد، خانواده را برداشت و رفت سیستان، میگفت شهید عشوری دوسال و چندماه در سیستان ماند و شهید شد، من هم مثل او، راست میگفت، مثل او شد، دو سال و چند ماه…!
روایت ماجرای مصطفی ادامه دارد…