تیرنگ نیوز: کوتاه نوشت هایی از زندگی سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید مجاهد مصطفی نوروزی از نظرتان می گذرد.
تمنای شهادت
آقا مصطفی روز قبل از شهادت روزه بود
افطار کرد و رفت ماموریت
قبلا وصیت هم کرده بود
گفت: من شهید میشوم
همیشه به رفقایش میگفت: من شهید میشوم،شما قطع نخاع
میگفت: من شهید شدم، اگر امکانش هست من را کنار سید مجتبی علمدار دفن کنند.
مادرانه
امسال شب شهادت حضرت زهرا خانه اش روضه بود
آن شب به همه رفقا پیام داد : “التماس دعای شهادت”
گفت: آقا حوائج سالش رو فاطمیه طلب میکند منم امشب شهادت خواستم
رفاقت شهدایی
به شدت به شهید حسن عشوری از بچه های همکاری که چند سال قبل تو سیستان شهید شد علاقه مند بود
تموم فکر و ذکرش شده بود شهید حسن عشوری
چند شب قبل گفته بود: چند شب قبل شهید عشوری رو توی خواب دیدم بهم انگشتر داد!
سال ۹۸ به نیابت از شهید عشوری اومده بود پیاده روی اربعین
همش تو راه اربعین به دوستانش میگفت: اربعین بعدی من شهید میام پیش سیدالشهدا شما با ویلچر میاید
خادم الشهدا
آقا مصطفی در به در شهادت بود
آقا مصطفی برای شهدای غواص خودشو داشت می کشت
آخرشم موند توی آب…
مخلص جهادی
سیل اومده بود
عید نوروز آمده بود مرخصی
رفقا اون روزها درگیر پاک کردن گل و لای خونه مردم تو پنبه چوله و آبمال و …. بودند
صبح اول صبح میومد حسینیه عاشقان
محل تجمع بچه هیئتی ها
میگفتند: مصطفی تو خودت از منطقه اومدی بعد این همه مدت برو سراغ خانواده
میگفت خانواده ی من جاشون خوبه
زن و بچه و وسایل مردم توی آبه…
اباالایتام
بعد از شهادتش رفقای کمیته امداد تازه متوجه هویت او میشوند، چون مصطفی خیلی گمنام و بی ادعا سرپرستی ۵ بچه یتیم را بعهده داشت و حالا آن ۵ کودک باز یتیم شدند.
خوشگل
ترک موتورش نشسته بودم، به من گفت:
من چشمام خیلی قشنگه! شاس اوردیم حزب اللهی شدیم! وگرنه ممکن بود با این قیافه وارد راه گناه بشیم
بعد خندید و گفت:
“گاهی برای خدا باید از خوشکلی گذشت”
کمک مخلصانه
وقتی صحبت از کمک به محرومین میشد و جمع کردن کمک مالی ، همیشه پای کار بود اما هیچوقت با اسم خودش کمک نمیکرد،پولی که میخواست کمک کنه رو به حساب رفقا واریز میکرد میگفت شما کمک کنید