تیرنگ:
سقوط همیشه تلخ است؛ بهویژه وقتی تیمی فرو میریزد که قلب یک استان برایش میتپد. روز پنجشنبه در ورزشگاه شهید وطنی ـ همانجایی که بارها فریاد شادی و غرور از سکوهایش برخاسته بود ـ هواداران نساجی در سکوتی سنگین، نظارهگر خاموشی آخرین کورسوی امید بودند. هرچند هنوز دو هفته تا پایان فصل باقی مانده، اما حالا همه نشانهها از سقوط قریبالوقوع نساجی حکایت دارند.
تساوی برابر هوادار، در حالی ثبت شد که پیروزی میتوانست امید نساجی را برای ماندن زنده نگه دارد. اما تیمی که در زمین دیده شد، خسته بود، بیرمق و شاید بیانگیزه. تیمی که در لحظههای سرنوشتساز، توان برخاستن نداشت.
فصل ۱۴۰۳–۱۴۰۴ برای فوتبال مازندران، فصلی فراموشنشدنی بود؛ نه از جنس افتخار، که از جنس زخم. هوادارانی که تا آخرین نفس ماندند، تشویق کردند، امیدوار بودند، حالا باید واقعیتی تلخ را بپذیرند: نساجی احتمالا دیگر در لیگ برتر حضور ندارد.
دلایل این سقوط، فراواناند؛ از ناکارآمدی فنی گرفته تا ضعفهای مدیریتی و تصمیمگیریهای غلط. اما شاید هیچ تحلیلی نتواند مرهمی برای دل شکسته هوادارانی باشد که هنوز از روزهای لیگ برتری سیر نشده بودند.
تنها روزنه امید، رسیدگی به تخلفات تیم مس رفسنجان است که هنوز نتیجه نهایی آن مشخص نشده. اما این امیدها لرزاناند. واقعیت این است که نماینده مازندران باید فصل آینده در لیگ آزادگان بجنگد؛ جایی که راه صعود، سنگلاختر از همیشه است.
با این حال، آنچه هنوز نفس نساجی را گرم نگه میدارد، نه امتیاز جدول، بلکه عشق بیپایان هوادارانش است؛ همانهایی که با تمام وجودشان به تیمشان دل بستهاند. امروز آنچه مهم است، بازگشت نساجی به جایگاهیست که شایستهاش است.
پایان این فصل، شاید آغاز راهی تازه برای نساجی باشد؛ راهی که باید با صبر، غیرت و تکیه بر عشق هوادارانش طی شود.