تیرنگ، وحیده برزه، معلم دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه فرهنگیان:
زبان اسطوره و عرفان زبان نماد و استعاره است. اسطورهها بهعنوان کهنالگوهای فرهنگی و روانشناختی، در جریان تاریخ بهطور مداوم و در قالبهای مختلف بازنمایی میشوند. در علوم انسانی، بهویژه در ادبیات و روانشناسی، اسطورهها ابزاری برای کشف دنیای ناخودآگاه جمعی و فردی انسانها محسوب میشوند. اسطورهها از طریق ساختارهای نمادین خود، برای فهم بهتر واقعیتها و آشکار کردن معناهای پنهان در جهان بیرونی و درونی استفاده میشوند. به بیان دیگر، اسطورهها نه تنها به عنوان داستانهای صرف فرهنگی، بلکه به عنوان زبان اندیشه و الگوی زندگی انسان در جوامع مختلف، کاربرد دارند. عرفان هم، به عنوان یکی از بنیادیترین جریانهای فکری و معنوی در تاریخ ایران، همواره تأثیر عمیقی بر ادبیات ایران داشته است. دو مؤلفه ی اسطوره و عرفان، در هم تنیده با یکدیگر، ابزارهایی قدرتمند برای تحلیل و بازنمایی مسائل هویتی، معنوی و فرهنگی در دنیای مدرن هستند که نویسندگان از این ظرفیت زبانی، البته، غافل نماندند. چهار رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان اثر سیمین دانشور، طوبی و معنای شب اثر شهرنوش پارسیپور و خانه ادریسیها اثر غزاله علیزاده نمونههایی از این دست آثار هستند که از مفاهیم اسطورهای و عرفانی بهطور ویژه بهره جستهاند. استفاده از اسطوره و عرفان در ادبیات زنان ایرانی نهتنها ابزاری برای بیان درونیات و هویتهای شخصی است، بلکه فضایی برای نقد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با زبان غیر صریح، فراهم میآورد. نویسندگان زن با بهرهگیری از این مفاهیم عمیق و نمادین، به شیوهای پیچیده و هنری با مسائل و دغدغههای اجتماعی و فردی خود مواجه میشوند و در عین حال، به مخاطبان خود فرصتی میدهند تا با درک عمیقتر و با زبان استعاری و عرفانی، به کشف مسائل اجتماعی و روانشناختی پرداخته و به حقیقت زندگی نزدیک شوند. دغدغه زنان برای حضور در دنیای عرفانی در ادبیات معاصر ایران، به ویژه در آثار نویسندگان زن، بهطور عمیقی با مسألههای هویت، آزادی فردی و جستجوی معنای زندگی پیوند دارد. این دغدغهها معمولاً از ناتوانی در دستیابی به آزادیهای اجتماعی و سیاسی، و همچنین محدودیتهای فرهنگی و تاریخی زنان در جامعه ای مردسالار سرچشمه میگیرد. نویسندگان زن با بهرهگیری از زبان اسطوره و عرفان، بهدنبال راهی برای بیان تجربیات شخصی، تحقق خود و دستیابی به سطوحی از حقیقت و آگاهی هستند که در دنیای مادی و اجتماعی برای آنها قابل دسترسی نیست. یکی از مهمترین دغدغههای زنان نویسنده در ورود به دنیای عرفانی، جستجو برای شناخت خود و بهدست آوردن هویت مستقل است. در جوامع مردسالار، زنان بهطور معمول در معرض انواع فشارها برای تطابق با انتظارات اجتماعی قرار دارند و در نتیجه، برای تعریف هویت خود دچار محدودیتهایی هستند. عرفان بهعنوان یک زبان نمادین و معنوی، به زنان اجازه میدهد که از مسیرهای غیرمستقیم و گاهی اوقات پنهانی، به خودآگاهی دست یابند. نویسنده هر آنچه که از ترس نقدهای اجتماعی، نمی تواند مستقیم و صریح بیان کند در لایه ای از اندیشه ی اسطوره ای و عرفانی می پیچاند و غیر مستقیم بر زبان قلم، جاری می کند. برای مثال، هستی دختر جوان رمان «جزیره سرگردانی» از سیمین دانشور و طوبی زن سرگشته ی در جستجوی معنای زندگی خود، در رمان «طوبی و معنای شب» از شهرنوش پارسیپور، شخصیتهای زنی هستند که بهدنبال یافتن مسیر خود در دنیا، با نگاهی عرفانی همسو می شوند، نگاهی که به آنها امکان میدهد به خودشناسی دست یابند و از محدودیتهای اجتماعی عبور کنند. در رمان «خانه ادریسیها» از غزاله علیزاده، شخصیتهای زن بهویژه «رکسانا» بهدنبال راهی برای رهایی از فشارهای اجتماعی و دستیابی به حقیقتهای معنوی هستند و گویی علیزاده این خواهش رهایی خود از قیود اجتماعی و فرهنگی را با تجارب زنان داستان خود، به نمایش در می آورد. با تحلیل نمادهای اسطورهای و عرفانی در آثار این نویسندگان، میتوان دریافت که همهی این نمادها نه تنها نمایانگر مفاهیم اسطورهای کهن، بلکه ابزارهایی برای رشد و تحول درونی شخصیتها و جستجوی حقیقت در دنیای معنوی و عرفانی هستند. این نمادها بهویژه در مورد مفهوم سفر روحانی و پالایش معنوی در شخصیتهای داستانها، برجستهاند. کارکرد اسطورهای و عرفانی در این رمانها، بهطور چشمگیری در راستای تحول درونی شخصیتها و حرکت بهسمت خودآگاهی معنوی قرار دارد و بهواسطه این نمادها، رمانها تبدیل به متونی عمیق و چندلایه میشوند که علاوه بر داستانگویی، پیامهای غیر مستقیم بسیاری در خود نهفته دارند. نویسندگان این آثار، با بهرهگیری از عناصر عرفانی، تحول روحی و مسیر خودشناسی شخصیتهای زن را به تصویر میکشند، بیآنکه مستقیماً به نقد اجتماعی بپردازد.