تیرنگ، رقیه سعیدینژاد:
گویش مازندرانی با نام های مازَنْدَرانی یا مازَنی، تَبَری، تَپوری، مازِرونی و گاهی به گلکی یا تالشی هم یاد می شود که از لحاظ تاریخی جزء شاخه شمالغربی زبانهای ایران بوده و در ارتباط با زبان مادری است. به باور زبانشناسان، گیلکی زبانی است که با مازندرانی خواهر است و نزدیکترین زبان از نظر دستوری به این زبان است.
این بخش از یادداشت تیرنگ دایره کوچکی از لغات مرسوم در شهرهای مختلف مازندران می باشد.
مار: مادر
پیر یا پِر: پدر
عامی: عمو
دِتِر: دختر
کیجا: دوشیزه
شی: شوهر
شی مار: مادر شوهر
زِکِ زا: نوه و نویره
وِفله: اَبرو
لوشه: لب
سُوآل : پیشانی
مافور یا وِنی: بینی
عَین: چشم
اَنگوس: انگشت
دیم: صورت
لینگ:پا
چِلو:چاه داخل حیاط
رَسِن: طناب
مَر: مار
قَلّهِ مون: بوقلمون
طِلا: خروس
تَشی: جوجه تیغی
اَش: به معنی خِرس
اَنگِم: در زبان فارسی به معنای ساس
اِزی:یا ایزی یعنی شِپشَک. بِرنج
اوزِر: در زمانی که باد سَردِ پائیزی می وزد گفته می شود
اَنجِشتا یا ناشتا : قبل از غذا