تیرنگ نیوز- محمد جویباری: فکرش را بکن، آنقدر حرمت برادری ات بشود که دستانت را در راه دفاع از برادر بدهی باز هم حس کنی هنوز جانی در بدن داری و نباید برگردی! آنقدر حرمت برادری ات بشود که بی جان و لب تشنه به فرات برسی و چشم به تشنگی ات ببندی! آنقدر حرمت برادری ات بشود که علمدار شوی و سینه سپر کنی مقابل تیرهای بلا تا که مبادا وجود نازنین برادر زخم بردارد… آنقدر حرمت برادری ات بشود که شرم کنی از جانی که در بدن داری وقتی برادرت اینچنین پیکر بی جان علی اکبر و قاسم را در آغوش می گیرد.
اصلا این برادری کجا افسانه های برادی کجا! آخر همه که عباس نمی شوند.. همه که علمدار نمی شوند.. همه که یل ام البنین نمی شوند …
و اما ام البنین .. مگر می شود از دامن چنین مادری یلانی چون عباس قد نکشند؟! وقتی پای به خانه ی حسین ع نهاد گفت: نامم را صدا نزنید .. چون می ترسم وقتی می گویید فاطمه، آنان را به یاد مادرشان بیاندازید!
نامش را از فاطمه به ام البنین تغییر دادند و او شد مادر ۴ پسر شیردل که نامشان لرزه بر اندام دشمنان حسین می افکند… ولی درمیانشان عباس چیز دیگری بود . برادری بود که نام برادرش را جز به امام و پیشوا بر زبان نیاورد.
اصلا این برادر کجا افسانه های برادی کجا ! چشم حسین به قامت او که می خورد گویی در دلش امیدی جوانه می زد .. حسین می دانست که خدا عباس را برای آرامش او خلق کرد برای تفسیر وفاداری، برای تمثال وفای به عهد شدن… مگر ندیدید چگونه لب تشنه رفت بر فرات و لب تشنه جان سپرد، چون او قول داده بود به سکینه و رقیه که بی مشک پر آب برنگردد !!
برای برادری به نام عباس که تاریخ هرچه به عقب برگشت و هرچه به جلو تازید مثالش را ندید. هرچه تاریخ بر روزهایش افزود او عزیزتر شد و قاتلینش منفورتر.
برادری که نامش شد قوت قلب میلیون ها انسان . قمری از بنی هاشم که پرچم وفاداریش عَلم شد بر قله ی استقامت و الگو شد برای همه ی آنانی که یکه و تنها رو به لشکر تا دندان مسلح ظلم تازیدند.
برای برادری به نام عباس که یک جهان در عزایش خون می گرید اما خوشابه حال قامت رعنای او که بر دستان برادری جان داد که امام است و سالار و شافی… که آرزوی هر مسلمانی ست شفاعت شدن از سوی او در روز جزا..
برای برادری به نام عباس که هرچه از او می باید نوشت کم است…