گفتگوی ویژه تیرنگ با شاعرجوان مازندرانی
گفتگوی ویژه تیرنگ با شاعرجوان مازندرانی
تیرنگ این دفعه سبک دیگری برای زنده نگه داشتن زبان محلی و گویش مازندرانی در پیش گرفته است که با اشعار و شاعران مازندرانی شما مخاطبان محترم را آشنا خواهد کرد دراین شماره روزنامه بیوگرافی و مصاحبه با شاعر میرحمزه طاهری هریکنده ای نوپا معرفی می کند.

 

تهیه کننده: رقیه سعیدی‌نژاد

شاعر: میرحمزه طاهری هریکنده ای نوپا

تیرنگ این دفعه سبک دیگری برای زنده نگه داشتن زبان محلی و گویش مازندرانی در پیش گرفته است که با اشعار و شاعران مازندرانی شما مخاطبان محترم را آشنا خواهد کرد دراین شماره روزنامه بیوگرافی و مصاحبه با شاعر میرحمزه طاهری هریکنده ای نوپا معرفی می کند.

در سلسله معرفی اشعار وشاعران فرهیخته ، اینبار سراغ یکی از فرهیختگان و اهل فرهنگ و هنر جناب آقای میر حمزه طاهری رسیده ایم و مختصر گزارش و مصاحبه ای را برای شما اهالی محترم شعر و ادب و مردم خوب مازندران تهیه کرده ایم که در ذیل می خوانید.

تیرنگ: آقای میرحمزه طاهری هریکنده ای نوپا از خودتان بگویید:

به نوم اون خدا که شعر بساته

مره هم اهل دل شاعر بساته

باسلام و عرض ادب و احترام بنده میر حمزه طاهری هریکنده ای هستم در اسفند ماه ۱۳۵۱ همزمان با نفس های بهار در روستای زیبایم هریکنده بابل به دنیا آمدم پدرم اهل دیانت و قاری قرآن و مادرم نیز خادم اهل بیت و بسیار دلسوز و مهربان هساتند در دامن این پدر و مادر و در کانون گرم خانواده طبع لطیف شاعری بر ما مستولی گشت.

تیرنگ: باتوجه به اینکه پدر حضرت عالی قاری قرآن بوده اند از مکتب ایشان چه بهره‌ای برده‌اید؟

میرحمزه طاهری: قبل از اینکه راهی دوران ابتدایی مدرسه ام بشوم سوره های کوتاه قرآن را می خواندم و آن هم به جهت تشویق و تلاش پدر عزیزم که خود قاری قرآن بود حاصل شد و همچنین از تلاش مدیر اول من که الفبای قرآن را نزد مرحوم حاجی باباجانی در کلاس تکیه روستا یاد گرفتم

تیرنگ: ورود تان به مدرسه دوران ابتدائی در چه سالی بود؟

طاهری: درسال ۱۳۵۹ شروع سن من به ۷ سالگی دوران ابتدایی ام را در مدرسه بلال حبشی هریکنده شروع کردم و یادمه در مدرسه هر روز مراسم صبحگاهی با تلاوت قرآن من اجرا می شد و حتی گروه سرود مدرسه هم شرکت داشتم.

تیرنگ: در چه سالی و کدام مدرسه راهنمائی ادامه تحصیل دادید؟!

طاهری:بعد از دوران دبستان در سال ۱۳۶۴ پا به دوران راهنمایی ام در شهید بخارایی هتکه پشت گذاشتم و با دوری راه و سختی های زندگی در آن دوران کم کم مدرسه راهنمایی روستا با نام ولایت هریکنده ادامه دادم

تیرنگ: در چه سالی دوران دبیرستان را شروع و در کدام مدرسه بوده اید؟

طاهری: بعد از دوران راهنمایی ام با انتخاب رشته ادبیات و علوم انسانی وارد مدرسه شیخ کبیر بابل شدم و در واقع جرقه شاعری بنده در دوران اول دبیرستان و در کنار دبیر عروض و قافیه ام استاد برومند شکل گرفت و کم کم دلنوشته های بارانی ام به دفترم چکید و باعث آفریده شدن بسیاری از اشعار از دل به دفترچه ام شد . بنده فرزند بزرگ خانواده می باشم و در فصل کشاورزی پا به پای پدر و مادر عزیزم در باغ و شالیزار حاضر بودم و این هم از افتخار بنده بوده است .

تیرنگ: آیا از دوران دور هم‌نشینی قدیم چیزی به خاطر دارید؟

شاعر طاهری:یادم هست خانه پدری بنده مهمان به صورت شب نشینی زیاد می آمد و این مهمانی باعث آموختن اصطلاحات و گویش های محلی فراوانی شد که اکنون در خاطرم مانده است و در دلنوشته هایم جاری شده اند که اگر دقت شود شعرهایم همه از پیر مردان و پیر زنان زحمت کش و رنجور روستا می باشد که در آن دوران سخت و بدون برق و روشنایی در کنار یکدیگر به صورت صمیمی زندگی می کردند و کار می کردند هر آنچه بود صفا و پاکی و صمیمیت بود و از همه مهمتر دستگیر یکدیگر بودند واقعا صداقت را آیینه تمام نما بودند آنانکه از این دینا رفته اند روحشان شاد و یادشان گرامی باد

تیرنگ: از دوران دفاع مقدس و شهدای هریکنده برای ما بگوئید؟

طاهری: از شهدای محل بنده افتخاردیدار و اخذ راه روشن و هدایت همه آنها را داشتم و بخصوص شهید محمود دیاری که راهنمایی خوب و با اخلاق بود و از دوستان شهید هم که بیشتر با آنها بودم شهید سید ابوطالب هاشمی وشهید سید رضا گلریز و شهید سید علی اصغر طاهر بود که یادشان همیشه زنده و در دفترم خاطراتم ماندگار است. .

تیرنگ: درحال حاضر شغل شما چیست در کجا شاغل هستید؟

طاهری: بعد از دوران خدمت سربازی ام به دلایلی برای کار عازم جنوب کشور شهر بندرعباس شدم و در شرکت ساخت سازه های دریایی نیمی ازبهار زندگی ام را آنجا سپری کردم و هرچند دلم در زادگاهم و روستایم هست ولی هیچ وقت این دوری مسافت سبب فراموشی روستا و مردمان زحمتکش آن دیار نشد و همیشه و در هر حالی یاد و نامشان از خاطرم پاک نمی شود

اگه ویندی تِک و پِه خنده دارمه

شِه نومه وَر ، من هریکنده دارمه

غریبی ، دلِ تنگی دارمه داغون

مَلِه سِه ، اَتا دل شرمنده دارمه

تیرنگ: میرحمزه طاهری در پایان پیامی حرفی برای جوانان و دانش آموزان دارید بفرمائید.؟

طاهری: خدمت برادارن و خواهران در هر مقطع تحصیلی یا شرایط سنی که هستند روستایم عرض می کنم که اکنون آرامش و صداقت و صمیمیت و برکت خدا در زندگی همه ما جاری است به نحو صحیح درسهایشان را بخوانند و درکنار مادر و پدر و با کمک به همدیگر از زندگی سرشار از عشق و محبت لذت ببرند و در کنار زندگی از یاد خدا غافل نشوند با هدف زندگی کنند و در راه اعتلای کشور از هیچ کوششی دریغ نورزند ایران مترقی و توسعه یافته را در نظر بگیرند و هرگز دست از تلاش برندارند با ایمان قوی و اعتماد به توان خود تلاش کنند و همچنین به گویش و زبان مادری خود که مازندرانی تبری است اهمیت بدهند تا گویه های شیرین مازندرانی تبری که یادگار قدیم است فراموش نشود هدف از سرودن اشعار و دلنوشته هابه زبان بومی، دست یافتن به مقام و منزلت نیست بلکه تمام هدفم زنده نگه داشتن زبان شیرین آبا و اجدادی ماست

بهار بمو بهاره …

بِهار بِمو هَلی دار عاروس بَیِه

گُل وِنه لینگه رَجه پابوس بَیِه

بِلبِل خونه لِتکادِله لوس بَیِه

کَنگِلی پاپِلی یِ جا دوس بَیِه

خَنده خِشی دَره که دِل خِش باشه

خِدا نَکِنه دِلی ناخِش باشه

گَت وِنه کِچیکونه سِه پِش باشه

دِل وِنه دِله سامونی چِش باشه

لَج نَکِن و شِه اوقاته تَل نَکِن

زندگی وَر اَنده تو کَل کَل نَکِن

شِه سَرنِوشته بیخودی وَل نَکِن

بیسا دِلونه هِی مُسَلسَل نَکِن

بِهاره ما اِمسال مِوارِک باشه

تِه زندگی خِجیر و خارِک باشه

خنده فِراوون مِیونه تِک باشه

اَتخَله پول ته مشته قولِک باشه

لِتکا دِله پاپِلی واری باشیم

بالِ ماسِ هِئی و یاری باشیم

دِشمِنه جا هَمِش فِراری باشیم

تینارِ آدِمِ قِـراری باشیم

عُمرِ آدِم شَمع واری توم بونه

خِدابیامِرزی یاد و نوم بونه

جانِ خِدا هَچی بَویم گوش دِنه

اَتا ره دَروازه ، اَتا لوش دِنه

دِنیاره اینجوری بِنا هَکِرده

بِهشت و جَندِم ره جِدا هَکِرده

الهی که هَمِتایی خِش باشیم

خِدانیاره روزی ناخِش باشیم

بِهار اِنه ، بِهار شونه ، یاد نَکِن

دِلی که دِل تنگِ وِره شاد هَکِن

چَنده مِزه دارنه هِئی جَم بَویم

خِدا نَکِنه که اَتا کَم بَویم

طاهری نوبِهاره شِعر بِساته

خار خاره گَپِ دِل دِله هِپاته

(شمه سلامتی و دلخشی مه دل ارمون)