و ایرانیان سالی سراسر جشن و سرور داشتند
و ایرانیان سالی سراسر جشن و سرور داشتند
ایرانیان بنا به گواه مستندات تاریخی و فرهنکی، ملتی با جشن های مناسبتی فراوان بوده اند. آیین هایی که از جنبه های گوناگون قابل اهمیت بود

 

تیرنگ، وحیده برزه، معلم دانش آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه فرهنگیان:

ایرانیان بنا به گواه مستندات تاریخی و فرهنکی، ملتی با جشن های مناسبتی فراوان بوده اند. آیین هایی که از جنبه های گوناگون قابل اهمیت بود. در گاهشمار ایران قبل از اسلام، واحد شمارش هفتگی نبوده است؛ بلکه ماه، مورد نظر بود و هر روز از ماه به نامی، نامگذاری می شد که در روزهای تطابق نام روز با نام ماه، جشن های ماهیانه برگزار می شد. به بیانی دیگر، جشن هایی غیر از نوروز، مهرگان و سده که در هر ماه به دلیل برابری نام روز و ماه، برپا می شده است. لغت جشن در فارسی از لغت یسن اوستایی می آید. به نوعی همه ی اعیاد، ریشه در باورهای دینی آن زمان داشته است. مانند عید فروردگان و عید مهرگان که این ایام را با ستایش و پرستش و مناسبت های دینی همراه می کردند و این روزهای متبرک را، جشن می خواندند. در کتاب مزدیسنا و ادب فارسی راجع به واژه جشن چنین آمده است:« واژه جشن که به معنی عید است از کلمه یسنا آمده است. در سانسکریت یجنه و در پهلوی یزشن و ایزشن گویند.» دوازده ماه اوستایی، دارای دوازده نام بود منتخب از نام های امشاسپندان و ایزدان، در شاهنامه ابیاتی وجود دارد که به برخی از امشاسپندان اشاره می کند:

چو هرمز بادت بدین پایگاه/ چو بهمن نگهبان فرخ کلاه/ همه ساله اردیبهشت هژیر/ نگهبان تو با هش و رای پیر/ چو شهریورت باد پیروزگر/ به نام بزرگی و فر و هنر/ سفندار مذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشن روان تو باد/ چو خردادت از یاوران بردهاد/ ز مرداد باش از بر و بوم شاد/ دی و اورمزدت خجسته بواد/ در هر بدی بر تو بسته بواد/ دیت آذر افروز و فرخنده روز/ تو شادان و تاج تو گیتی فروز

اورمزد روز یا اولین روز ایرانیان، منسوب به اهورا مزدا است. جشن اورمزد در اول هر ماه و روز اول فروردین همان جشن نوروز، بوده است. فردوسی در شاهنامه، در مورد فرخندگی و مبارک بودن روز اورمزد این گونه می گوید: دی و اورمزدت خجسته بواد/ در هر بدی بر تو بسته بواد/ چو این نامه آرند نزد شما/ که فرخنده باد اورمزد شما/ چه مایه خروشید و کرد آفرین/ به جشن کیان هرمز فروردین/ پس آمد ز آتشکده تا به گاه/ کمر بست و بنهاد بر سر کلاه/ همان جام رخشنده بنهاد پیش/ به هر سو نگه کرد ز اندازه بیش.

بهمن روز دومین روز از روزهای سی روزه ایرانیان است. بهمنجه، بهمن روز از ماه بهمن جشن برگزار می شد. در شاهنامه در مورد بهمن، به طور غیر مستقیم رسومی چون آتش افروزی و سور دادن در جشن بهمن را بیان می کند: یکی آتش دید رخشان ز دور/ برآن سان که بهمن کند شاه سور.

اردیبهشت روز سوم، از هر ماه بوده است. درماه اردیبشهت، این روز را جشن اردیبشهت گان می خواندند. فردوسی این گونه به این جشن اشاره کرد: بهاریست خرم در اردیبهشت/ همه خاک عنبر همه زرخشت/ بدو گفت پیران که خرم بهشت/ کسی کاو نبیند به اردیبشهت

شهریور روز، روز چهارم هر ماه بوده است و در ماه شهریور این روز با جشن شهریورگان گرامی داشته می شد. ابوریحان بیرونی راجع به این روز چنین می گوید: «در این عید آتش های بزرگ در خانه ها می افروختند و ستایش خدا بسیار می کردند و برای خوردن غذا و دیگر شادمانی ها گرد هم جمع می شدند. این آتش را برای رفع سرما و خشکی که در زمستان حادث می شد می افروختند و می گفتند پخش حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیان آور باشد دفع می کند.»

اسفندار مذ روز، روز پنجم از ماه شمسی که به امشاسپند سپندار مذ منسوب است. در ابیات شاهنامه آمده است: بر آمد ز درگاه بهرام کوس/ رخ خورشید از گرد چون آبنوس/ زمین روی یکسر به ایران نهاد/ به روز سپندار مذ بامداد/ سفندار مذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشن روان تو باد. از مهمترین جشن های این ماه جشن مزدگیران یا مرد گیران است که در روز پنجم اسفند برگزار می شد. این روز به شکوه و فروتنی سرشت زنان اشاره می کرد و روزی بود که مردان به زنان بخشش می کردند. روز عشق ایرانی و مشابه جشن عشق فرهنگ های غیر ایرانی بوده است..

خرداد روز یا روز ششم از هر ماه، که روز مبارکی برای ایرانیان بوده است. در شاهنامه ابیاتی نشان می دهد که روز خواستگاری مهران ستاد از دختر پادشاه چین از انوشیروان در خرداد روز بوده است: برفت از برگاه گیتی فروز/ به فرخنده فال و به خرداد روز. جشن خردادگان در روز ششم خرداد ماه برگزار می شد.

امراد روز، هفتمین روز از ماه که به جشن مردادگان معروف بود. فردوسی این گونه این جشن را سرود: چو بر زد سر از برج شیر آفتاب/ بالید روز و بپالود خواب/ به جشن آمدند آنکه بودی به شهر/ بندگان جوینده از جشن بهر

دی به آذر روز که روز هشتم دیبا روز بود. دَی در واقع در شاهنامه با مَی و کَی هم قافیه آمده است: کجا ماه آذر بدی روز دی/ گه آتش و مرغ بریان و می/ که چون ماه آذر بد و روز دی/ جهان را تو باشی جهاندار کی.

آذر روز، روز بعد از دی و نهمین روز از ماه ایرانی گفته می شد. دیت آذر افروز و فرخنده روز/ تو شادان و تاج گیتی فروز. جشن آذرگان به دلیل تعلق آذر به آتش، در کنار آتشکده ها برگزار می شده است.

هور مزد، روز یازدهم از هر ماه که روز سعدی دانسته می شود. بنا به روایت شاهنامه، بهرام گور در این روز به تخت نشست: به آذر اندر بد و روز هور/ که از شیر پرداخته شد پشت گور.

تیر روز که روز سیزدهم از هر ماه بود و روزی نحس و سنگین که بهتر بود کاری انجام نشود. در واقع سیزدهمین روز از ماه تیر، جشن تیرگان برپا می شد. چو هنگامه تیر ماه آمدی/ گه میوه و جشنگاه امدی/ سوی میوه و باغ بودیش روی/ بدان تا بیابد ز هر میوه بوی.