ضرورت تعامل با اقتصاد جهانی
ضرورت تعامل با اقتصاد جهانی
 چالش اصلی صنعت نفت در دولت آینده جذب سرمایه گذاری خارجی و بازگشودن دریچه های تبادل سرمایه فیزیکی و سیال بسوی مرزهای ماست. اینکه بتوانیم دانش را در سرزمین خود نگه داریم یک بحث و لزوم ارتباط با دنیای اقتصادی جهانی از سوی دیگر به بازگشت شرایط ایده ال به صنعت فعلی کمک شایانی خواهد کرد.

تیرنگ نیوز- دکتر روزبه مفیدیان*: بزرگترین و معتبرترین صنعت روز دنیا نفت است و بالاخص در خاورمیانه و شاخصا در کشور ایران صنعت نفت منبع اصلی درآمدهای ارزی و بین المللی کشور می باشد. به بیان دیگر، این صنعت، حائز رتبه اول درآمدزایی ارزی برای اقتصاد کشور ایران ما است. در سال های اخیر با وجود اینکه یکی از اهداف دولت، کاهش وابستگی به درآمدهای نفت بوده است، هم چنان بیش از ۸۰ درصد درآمدهای ارزی حاصل از صادرات کشور توسط درآمدهای حاصل از صادرات نفت و همینطور گاز تامین شده است. تامین بیش از ۹۵ درصد انرژی کشور بر عهده بخش نفت و گاز است که این جمله رویکرد اصلی اقتصاد کشور ما را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر، این بخش تامین کننده بخش عمده مصارف انرژی کشور نیز محسوب می شود. یعنی بخش اعظمی از انرژی های برق و آب کشور با دلالت بر میزان صادرات نفت کشور تعیین می شود. با توجه به همین موضوع، این صنعت جایگاه شاخصی در سیاست های کلی اقتصاد ایفا می کند به گونه ای که سیاست های مرتبط با هدفمندی یارانه ها و مدیریت مصرف انرژی و هم چنین سیاست مرتبط با سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز نیز به این صنعت ارتباط دارند.

صنعت نفت بعنوان موتور محرکه اقتصاد کشور و نقش تعیین کننده اش در فرایند توسعه صنعتی از جایگاه ویژه ای برخوردار است که متناسب با بزرگی همین جایگاه و اهمیت آن چالشهای بزرگتری هم پیش روی خود داشته و دارد.

البته در این فرایند نباید از جایگاه تاثیرگذار نفت و گاز آنهم بعنوان یک کشور نفتی دارای ذخایر عظیم هیدروکربوری در صحنه های مختلف سیاسی  اقتصادی بین المللی غفلت و برنامه ریزی و تعریف استراتژی های بین المللی برای همه بخشهای این صنعت عظیم بعنوان یک مزیت نسبی مهم را به دست فراموشی سپرد.

متاسفانه طی چهار دهه گذشته تقریبا همه دولتها با تاثیرپذیری شعارگونه از حوادث تاریخی  سیاسی نفت و تحلیلهای متعلق به دوران گذشته همواره با نگاهی تردید آمیز خصوصا در حوزه توسعه آن ورود نموده و مدتها طول کشیده تا به ضرورت اصلاح نگاه و برنامه های خود در درون صنعت مومن شوند که آنگاه نیز با چالشهای سیاسی درون حاکمیتی و یا اجتماعی خارج صنعت روبرو بوده اند چرا که بسیاری از عناصر تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی به آن جمعبندی تجربی که مسئولین مستقیم صنعت رسیده بودند، نرسیده و همچنان بر مواضع خود استوار مانده بودند.

مثلا در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل نگاه انتقادی به سیاستهای رژیم گذشته در بهره برداری گسترده از نفت بدون نیاز واقعی به درآمدهای آن، ناگهان دولت موقت تصمیم گرفت که تولید کشور را به حدود ۱ میلیون بشکه کاهش دهد. این در حالی بود که عربستان که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در سطحی کمتر از ما تولید می کرد بسرعت تولید خود را بالا برده و سهم بازار ایران را از آن خود کرد و ما در حالیکه گرفتار جنگ تحمیلی و هزینه های سنگین ناشی از آن بودیم با از دست دادن سهم بازار و سپس سقوط قیمت های نفت دچار بحران کمبود بازار و نهایتا کاهش چشم گیر درآمدها شدیم. در مقابل درآمد های عظیم عربستان و کشورهای نفتی دیگر عربی پشتوانه دشمن در جنگ قرار گرفته بود. این گونه نگاه ها بنظر من یک نوع یکسونگری ناشی از گرفتار بودن در یک دنیای خیالی ناشی از تحلیلهای تاریخی که کاربرد روز ندارند، می باشند و همانطور که دیدید حاصلی هم جز زیان ملی در بر ندارند.

در دولت مرحوم هاشمی بسیاری از این تجربه ها تکمیل شده بود ولی هنوز هم موضوع استفاده از سرمایه گذاری های خارجی در صنعت نفت و یا حتی در دیگر بخشهای صنایع جای مناقشه درونی داشت. خصوصا وقتی که در سالهای ۷۴-۷۳ وامهای خارجی به دلیل عدم تکمیل به موقع طرحهای مربوطه به بحران کمبود درآمد تبدیل و با مشکل بازپرداختها روبرو گردید تحلیل های مخالف جذب سرمایه های خارجی مجددا تقویت شد. همین امر در دولت اصلاحات هم با چالشهای سنگینی روبرو بود بطوریکه طرحهای توسعه ای نفت و جذب سرمایه و فناوری خارجی حتی در چهارچوب های طراحی شده جدید که هرگونه حق مالکیت و یا کنترل تولید و نظایر آن را بر خلاف قراردادهای گذشته برای سرمایه گذار خارجی نفی نموده نیز با چالشهای سنگینی روبرو بود.

چالشی که در آغاز دولت نهم هم بعنوان یک اصل ارزشی ولی تنها در ابتدای امر مطرح و تبری جستن از آن شرط اصلی پذیرش یک مدیر و یا وزیر به حساب می آمد. البته بعدها بازگشت به آنچه که تا آنموقع انجام شده بود یعنی تلاش برای جذب سرمایه و فناوری پیشرفته برای توسعه صنعت بصورت یک خواست اصلی و سیاسی در درون صنعت نفت درآمد که متاسفانه دیگر زمینه هایش را در دولت دهم از دست داده بود. در سال های اخیر عدم جذب سرمایه های خارجی در این صنعت  یکی از چالش های اساسی برای دولت بعد بوده و علت آن بیشتر به دلیل فضای سیاسی ایجاد شده است.

دولت یازدهم و دوازدهم هر چند در ابتدا چالش های اولیه دولت قبل را نداشت اما با تعریف برجام و تهیه سازوکارهای مناسب برای فروش نفت و بازشدن پای سرمایه گذار خارجی به درون صنعت نفت توانست نیازمندی های اخیر را به خوبی جبران کند؛ اما صد حیف که عمر برجام خیلی مجال فرصت سازی و تبادل دانش میان صنعت ایران و ترن اُورهای مالی گسترده را نمی داد.

با شکستن برجام دو بعد سیاست اقتصادی از بین رفت یکی صنعت زمین خورده دولت قبلی و دیگری پروژه های نیمه کاره که از دل برجام بیرون آمده بود و بدون پدر و مادرش قادر به ادامه حیات نبود و تنها دلیلش را می توان دست ظالم غربی ها عنوان کرد که هیچگاه آسایش و راحتی را برای مردم ما نخواستند.

بنابراین اولین چالش روبروی این صنعت عدم وجود یک نگاه استراتژیک دراز مدت و همه جانبه در بخش صنعت نفت است که همه اجزای حاکمیت بر آن توافق داشته باشند. مثلا وقتی که قیمت نفت می افتد نگاه مسئولین نسبت به اصل اساسی و جا افتاده ای مثل جذب سرمایه خارجی بسیار متفاوت است تا زمانیکه قیمت نفت با رشد چشم گیری روبرو می شود. بخوبی به خاطر داریم که در قیمت های پایین تر حسب ضرورت همه کشور به دنبال جذب سرمایه حتی با روش های اولیه ای چون یوزانس می گشت ولی در قیمت های بالا حتی اصل ضرورت آنرا هم نفی می کرد. اینگونه زیگزاگ های سیاست گذاری آنهم در مورد اصول پذیرفته شده اقتصادی حاصلی جز عدم ثبات در طرحها، برنامه ها و علی الخصوص روابط بین المللی در بر ندارد. فراموش نکنیم که در امر سرمایه گذاری ثبات سیاستها و امنیت سرمایه از اصول اولیه کار بوده و باز فراموش نکنیم که دنیا را چند بار نمی توان به خط کرد و مرتب بازی را بهم زد.

اساسا صنعت نفت در کلیت با سه دسته چالش اساسی روبرو است که بایستی به آنها بپردازد:

در نگاه اول نحوه اداره کردن و توسعه صنعتی که نیاز به یک شعار و تابلو دارد. البته تابلوهای شعارگونه کلیشه ای در این مقال نمی گنجند اما بنظر کلیدواژه توسعه می تواند بهترین تابلو باشد. در این رابطه تعیین برنامه های راهبردی دراز مدت و تضمین تداوم آن بصورت قانونی نیز ضرورت تام دارد تا کل حرکت از تحولات و زد و بند های سیاسی ناشی از تغییر مدیریت ها و سیاست ها محفوظ بماند.

در مرحله دوم بازطراحی و تقویت نیروهای انسانی کارآمد در کلیه سطوح اعم از مدیریت که بشدت آسیب دیده و سطوح تجربی مجموعه که بشدت کاهش یافته تا سطوح کارشناسی و مدیریت های میانی.

سومین چالش اصلاح جایگاه بین المللی صنعت و حرکت بسوی تامین سه هدف اصلی:

۱-ارتقای سرمایه گذاری صنعت در بخش بین الملل و رشد و صدور دانش فنی در بازارهایی که می توانند هدف اولیه و حتی دراز مدت ما باشند. به عنوان نمونه بازار‌ آمریکای جنوبی و آفریقا همین امروز می تواند مورد مطالعه قرار گرفته و به آن ورودی موثر داشت.

۲-تعیین ضمانت دراز مدت بازار برای تولیدات و در مقابل بهره برداری از سرمایه های بازارهای هدف در جهت توسعه صنعت.

۳-اصلاح شرایط و توسعه تعامل سازنده با صاحبان سرمایه و تکنولوژی با هدف توسعه و ارتقا دانش فنی و بومی کردن آن.

بطور خلاصه می توان گفت چالش اصلی صنعت نفت در دولت آینده جذب سرمایه گذاری خارجی و بازگشودن دریچه های تبادل سرمایه فیزیکی و سیال بسوی مرزهای ماست. اینکه بتوانیم دانش را در سرزمین خود نگه داریم یک بحث و لزوم ارتباط با دنیای اقتصادی جهانی از سوی دیگر به بازگشت شرایط ایده ال به صنعت فعلی کمک شایانی خواهد کرد.

ضمن جذب سرمایه های خارجی و تاکید بر مواضع صلح طلبانه جمهوری اسلامی در فروش نفت و سایر مواد خام پتروشیمی مارا در خاورمیانه در صدر کشورهای مستعد سرمایه گذاری و محتوی دانش نشان خواهد داد و تصویری مدرن و جذاب به دشمنان ما سبب ساز کوچک شدن اثرات جنگ های روانی در آتی خواهد شد.

امید که با روی کار آمدن دولت جدید با سیاست های جدید بتوانیم صنعت اول کشور را به جایگاه واقعی خود رسانده تا جوانان و اقشار تحصیل کرده این مرز و بوم ملجائی برای به منصه ظهور نشاندن دانش و قدرت علمی خویش داشته باشند.

نصر من الله و فتحا قریب

*نخبه ملی و عضو ارشد پژوهشکده نانو شمال کشور