دکتر هادی ابراهیمی مدیر کل صدا و سیمای مازندران و استاد دانشگاه:
هرچند بهقدرترسیدن رضاخان به دلیل نداشتن سابقه مبارزات سیاسی اجتماعی، وجاهت، شأن و منزلت خانوادگی یكی از موضوعات بحثبرانگیز و تردیدآمیز تاریخ سیاسی ایران است اما حرص و ولع سیری ناپذیر رضاشاه و تمایل بیمارگونه او در تملك و غصب زمینها در شمال و جنوب و شرق و غرب كشور به ویژه اراضی پر رونق شمال طی ۱۷ سال زمامداری وی بر کسی پوشیده نیست حتی سفارت خانه انگلیس که سال 1311 در گزارشی به «حرص غریب» رضاشاه به مالكیت زمین اشاره میكند و مینویسد: “اشتهای سیریناپذیر وی به اندازهای است كه عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر كسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند” یا یک روزنامه فرانسوی که به وی لقب جانور زمینخوار داد نوشت: “در ایران جانور عجیبی پیدا شده که مثل شَتِه عمل میکند، با این تفاوت که شته برگ درختان را میخورد ولی این جانور تاجدار زمینخوار است و هرچهقدر هم املاک مردم را میخورد، باز هم سیر نمی شود”
رضاشاه که ثروتاندوزی خود را به واسطه موقعیت استبدادی بهدست آورده بود آن را از طریق تصاحب املاک شدت بخشید، غصب املاک و زمین ها توسط رضا شاه که ابتدا از بومهن آغاز شده بود به زمین های مرغوب مازندران رسید و در ادامه بخشهای بزرگی از گرگان و گیلان، شمال خراسان و غرب ایران کشیده شد زمین های مردم که رضاخان با شیوه های عجیبی ان را تصاحب کرد از مصادره املاک افراد مغضوب مانند سران عشایر و تیمورتاش گرفته تا ضبط اموال مجهولالمالک، نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی، مصادره مستقیم و مرعوب کردن و تحت فشار گذاشتن مالکان برای فروش زمین به قیمت اندک، شیوه هایی که به گفته رابرتگراهام خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز در کتاب “ایران، سراب قدرت” در چند عبارت خلاصه می شد رشوهگیری، غصب و توقیف.
رضاخان برای تسهیل در غصب و تملک زمین ها به مجلس شورای ملی دستور داد قانون “فروش املاک خالصه” را در چند بازه زمانی به تصویب برساند تا او بتواند بهترین املاک خالصه را به نام خود و فرزندانش منتقل کند ، قانونی که در نتیجه آن ۴۴ هزار سند مالکیت به نام رضاشاه و خانواده او صادر شد از جمله حدود ۳۷۰۰ هکتار زمینهای دشت ناز ساری به عبدالرضا پهلوی داده شد، اراضی وسیعی بین گنبد و کلاله را علیرضا بهزور از مردم گرفت، غلامرضا، پسر دیگر شاه سیرجان را صاحب شد، منطقه وسیعی در آذربایجان شرقی، شکارگاه سلطنتی اعلام و 10 هزار نفر از اهالی چند روستا از آنجا رانده شدند.
بررسی زمینخواری بیمارگونه رضاشاه در سه شاخص علت یابی، شیوه تصاحب و گستره املاک تصاحبشده قابل بررسی است، در خصوص علت حرص و ولع سیری ناپذیر رضا شاه به زمین خواری، علاوه بر فقری که او در دوران کودکی داشت می توان به این نکته نیز اشاره کرد که رضا شاه به درستی فهمیده بود در جامعهای با اقتصاد کشاورزی و نظام اربابرعیتی، زمینداری جلوه بارزی از ترس و تهدید همراه بود، مالکان باید از فرمانهای او پیروی می کردند و عدم اطاعت از فرمان شاه، زندانی شدن مالک بخت برگشته را بدنبال داشت او را در پی داشت. گستره زمینداری رضاشاه، بسیار فراخ بود و در هر جایی که امکان بهدست آوردن زمین فراهم بود، به آن روی میآورد.
رضاشاه که در دوران سلطنت به بزرگترین فئودال و زمیندار ایران تبدیل شده بود هنگام تبعید در شهریور ۱۳۲۰ در سندی واحد، تمام اموال و املاک خود را به محمدرضا واگذار کرد تا او میراث دار زمین خواری پدر شود و مصادرهای که در رضاشاه با زور و قوه قهریه به نفع شاه صورت گرفته بود در دوره پهلوی دوم در قالب فعالیت نهادها و سازمانها و در لفافه قانون به عنوان یک خزانه مالیاتی مطمئن، به عنوان ابزاری برای اعمال نفوذ و کنترل اقتصاد کشور از طریق سرمایهگذاری در بخشهایی از اقتصاد ادامه یافت.
پس از پیروزی انقلاب، با هدف تجمیع اموال و داراییهای خاندان پهلوی و وابستگان دربار و تخصیص این داراییها به مستمندان سنگ بنای تشکیل بنیاد مستضعفان نهاده و موسسه بنیاد علوی در سال 1384 به عنوان بازوی توانمندسازی محرومین بنیاد مستضعفان تاسیس شد، موسسه ای که هدف اصلی آن توانمندسازی محرومین و توسعه الگوی آبادانی و پیشرفت در مناطق محروم است