دخترک عاشق برف بود
دخترک عاشق برف بود
گروه رسانه‌ای تیرنگ در بخش جدید خود رقص واژه‌ها قصد دارد تا اشعار شاعران مازندرانی را منتشر کند با هشتمین شماره از این بخش با شعر خانم مهتا غلامی در خدمت شما هستیم:

 

🔸️ تیرنگ:

گروه رسانه‌ای تیرنگ در بخش جدید خود رقص واژه‌ها قصد دارد تا اشعار شاعران مازندرانی را منتشر کند با هشتمین شماره از این بخش با شعر خانم مهتا غلامی در خدمت شما هستیم:

بوی مرگ می آمد
از تمام تار و پود این خانه بوی مرگ می امد
و تمام این خانه که قرار بود محل آرامش باشد
وزنه سنگینی بود بر قلبی
که مبهم با خود حمل میکرد
برف
برف
دخترک عاشق برف بود
و حالا همان خانه برفی
که در کودکی آرزویش بود محقق شده بود
برف روی موهایش
برف اطراف قلبش
دیوارهای خانه قندیل بسته بود
انقدر که بخار غذای گرم مادر هم افاقه نمیکرد
بیمار بود؟
نمیدانست
فکر میکرد
شب ها
گاهی طلوع ماه بغض نهفته اش
را مبدل به سرشک میکرد
و دوباره صبح
یک خود را میکشت و یک خود را احیا میکرد
تبحر داشت در این کار
خودهای زیادی در او میمردند و زنده میشدند
دخترک شک میکرد
تمام جان اون شاید
دو راهی های بی پایان راهش بود
به لبخند مادر
به عشق پدر
به تلاش های دائم العمر بی ثمرش
دخترک به همه چیز شک میکرد
حتی وجودش
اما شاید
همه چیز به جز یک چیز
آن هم اینکه شاید با یک
دوستت دارم
گرما به کلبه سرمازده انها
برمی گشت.