دکتر هادی ابراهیمی کیاپی، مدیرکل صدا و سیمای مازندران و استاد دانشگاه:
برای این حقیر بسیار سنگین است که در وصف شخصیت متفکر، اندیشمند متضلع، فیلسوف معاصر، عارف و مفسر قرآن حکیم، آیت الله العظمی جوادی آملی که از دانشمندان برجسته معاصر و از مفسران ژرف اندیش قرآن کریم است بنویسم، نوشتن در فضیلت چنین شخصیتی دشوار است که هم از ناتوانی قلمی و فکری خود رنج می برم و هم سخن گفتن از شخصیتی که اندیشه معالی و مکارم اخلاق و صلابت و شخصیتی او اسوه ای است برای رهپویان کوی علم و عمل.
درون خود را کاویدم و احساس کردم که باید بگویم و بنویسم در وصف استاد ولو با این قلم ناتوان، شخصیتی که در الهیات، فلسفه، اخلاق، فلسفه محض، معرفت شناسی، فلسفه، سیاست، هستی شناسی، انسان شناسی، عرفان نظری، تعلیم و تربیت و همه میدان ها با قدم های مستحکم و استوار ظاهر شد.
در وصف استاد سخن گفتن از آن جهت محترم است که زعیم ملت و قائد امت و مقام منیع مرجعیت شیعه، حضرت امام خامنه ای در مراسم آیین رونمایی از هشتاد جلد تفسیر تسنیم، استاد را فخر حوزه های علمیه و تفسیر تسنیم را از افتخارات شیعه دانستند، استادی که بیش از چهل سال از عمر پر برکتشان را صرف این کار کردند و به تعبیر مقام معظم رهبری هم تفسیر است و هم دایره المعارف، کاری که از فعالیت های عرفانی، فلسفی و فقهی استاد مهمتر و برجسته تر و به نوعی المیزان دیگری است.
بی اختیار به عنوان یک مازندرانی او را هم که مازندرانی و فخر جهان اسلام و عالم تشیع است می ستایم و او را پرچمدار علم و مظهر راستی می دانم و تفسیر بی همتای تسنیم را که در سال 1392 تقریبا بیست جلد آن از سوی استاد پیشکسوت جناب آقای مهندس طاهایی استاندار وقت مازندران به حقیر اهدا شد را جزو یکی از بهترین سرفصلهای زندگی خود می دانم و به خواندن بخش هایی از آن مفتخر شدم. به ساحت قلم و بیان شیوا و رسا، چهره و سیمایی دلنشین و آراسته به صفات کریمه، توکل، ادب، شجاعت و شخصیت کاریزمای استاد درود می فرستم و او را چون غواص شناوری می دانم که موکّل و مکفل به پرده برداشتن گوهرهای گرانقدر از چشمه سار آیه های نورانی قرآن کریم شده است.
هر چند گفتار این حقیر در مقام قدردانی از حق بزرگی که علامه جوادی بر گردن یکایک ما دارد عاجز است اما اکنون آن وجود پرخیر و برکت نه تنها یکی از شهیرترین مراجع تقلید روزگار ما بلکه پرچمدار دانش و ادب و قهرمان حکمت و فلسفه صدرایی است و از خداوند متعال می خواهم که آن مجاهد مدافع را مدد فرماید و بازوی آن دانشمند بزرگ را که از افتخارات جهان اسلام است را بیشتر از این در نشر فضایل و ارزش های قرآنی موفق گرداند، شخصیتی که هم حسن انتخاب دارد و و هم حسن ترتیب، این هر دو به مثابه برهانی هستند بر نبوغ علامه جوادی آملی و خصوصا چیره دستی او در خوانش حکیمانه و عالمانه تفسیر قرآن کریم.
باید پذیرفت ظهور فرضیه های متناقض فراوان و زوال و غیر قابل اعتماد شدن نظریه های فلسفی و علمی در قلمروهای مختلف، نیاز بشریت معاصر به کلام وحی و مفاهیم برآمده از آن دو چندان کرده است، با گذری بر این نظریه ها در می یابیم که یکی چون هابز انسان را گرگ انسان و دیگری آدمی را محبوس و مجبور در چرخه تاریخ، محیط، نفس و طبیعت می داند و دیگرانی چون “نیچه” و “سورن کی یرکگور” از پایه گذاران جنبش اگزیستانسیالیسم هم به نفی فطرت ملکوتی انسان بپردازد و هم طبیعت ناسوتی انسان را نادیده بگیرند که یکی باید به این جماعت بگوید عقل فلسفی با فکر دینی تعارضی ندارد و در غیر این صورت همه دین داران عقلگرا ضمن مخالفت با الهی نگری و قدسی اندیشی در ورطه جدا انگاری بین دین و آخرت می افتند و جامعه به سمت سکولاریسم پیش خواهد رفت.
در عالم نظریه های متناقض و شکننده غربی ، معرفت بشری آنگاه رو به افول نهاد که شک دکارتی زمینه پیدایش عقلانیت انسان مدار را فراهم آورد و تجربه شخصی در ساحت معرفت نمایانگر شد و یا زمانی که کانت عقل انسانی را از ورود به ساحت متافیزیک و مابعدالطبیعه محروم کرد و عملا دیانت و شریعت را تا حد اخلاقیات تنزل داد و همچنین جوهره تفکر هیوم در آرا و اندیشه های فلسفه پوزیتیویسم منطقی کانت، هگل و مارکسیسم، نه تنها باعث سر برآورده شدن شعله های شکاکیت شد، بلکه خاکریزهای معرفتی نیز یکی پس از دیگری سقوط کرد و نتیجه آن شد که دو بحران بزرگ معنویت و هویت جامعه بشری را فراگیرد و آدمی اسیر تکنولوژی و بروکراسی گردد،قطع یقین چنین نگرشی از شریعت و دین با اولویت قرار داده شدن خردگرایی به چیزی جز حذف دین از عرصه جامعه و اجتماع نمی انجامد
هرچند پس از رنسانس مفهوم خدا و الوهیت عوض شد و اخلاقیات تنزل کرد و این امر همچنان یکی از اصلی ترین چالش های معرفتی و فکری در نگرش مدرن است که مختصات آن نیز بر اساس مدرنیته و انسان مداری است و به نوعی انسان بلاتکلیف و بی تکلیف است و در حصار تنگ مثلث؛ قدرت؛ لذت و منفعت جایگاه او تنزل یافته است اما در نگرش دینی و قرآنی دین پاسخ های روشن و اساسی به سوالات بشریت معاصر دارد، بشریتی که متاسفانه تحت سیطره جبرهای مدرن در چنگال بوروکراسی و تکنولوژی گرفتار شده و به از خودبیگانگی رسیده است.
دنیای مدرن؛ اگرچه شعار انسان انگاری را سر داده است و خدا انگارانه به خود می اندیشد اما دین به زندگی معنا می بخشد، به بشریت معاصر امید می دهد و او را از درون آزاد می کند، آزادی از دلزده گی ها، افسرده گیها و ناامیدی ها برای رسیدن به کمال و راه سعادت.
در عصری که با عظمت ترین اوقات گرانبهای دانشمندان صرف ساختن سلاح های کشنده و مرگبار می شود و دنیا در سیطره هوا و هوس قدرت پرستان خودکامه قرار می گیرد باید به قرآن و شریعت نبوی مراجعه کرد تا بشریت از دست این لویاتان که همانند توماس هابزها و ماکیاولی ها برای انسان ها ساخته اند نجات پیدا کند، آنانی که هنوز نتوانستند قدرت را که مهمترین محبت خداوندی است بطور شایسته معنی کنند و آن را صرفا برای نسل کشی ها و ویرانگری ها و نابودی زندگی ده ها هزار انسان بی گناه از طفل و کودک و نوجوان و جوان و پیر بکار می برند، دریغا و وااسفا با آن همه ادعاهای دروغ و مرتکب شدن خلاف واقع که آن را عین واقعیت و حقیقت روایت می کنند و این امر چنان شایع شده است که گویا سیاستمداران در غرب بدون دروغ و روباه صفتی نمی توانند زندگی کنند.
اگر تاریخ اسلام شخصیت هایی چون ابوذر غفاری را به خاطر اعتراض به فساد حاکمان جامعه، یا مالک اشتر را به خاطر سلحشوری ها و دلاوری هایش تجلیل می کند، یا حربن یزید ریاحی را از گروه دنیاپرستان خودکامه جدا می کند و به سرمنزل عشاق انسانیت می رساند یا یکی مثل سقراط در مغرب زمین سم شوکران را سر می کشد و یا مانند ژاندارک هنوز مایه فخر خردمندان مغرب زمین است چیزی جز وابسته شدن به معرفت مطلق نبوده که جهان بینی ها و جهش های تکاملی را برای آنان فراهم کرده است، مگر می شود از مولوی جلال الدین صرف نظر کرد همان شخصیتی که تسلیم محض انسان بزرگی مانند شمس تبریزی می شود و فریاد می زند.
تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
تفسیر تسنیم به ما می گوید؛ انسان بینا با بصیرتی که دارد از همه شیوه های زندگی خود در ارتباطاتش با خویشتن، ارتباط با ذات اقدس الهی، ارتباط با واجب الوجود هستی و ارتباط با مردم توشه ای باید برای خود بردارد و زندگی و سرمایه فکری و معنوی او فقط برای لقا الله و رضوان الله باشد.
تفسیر تسنیم به ما می گوید؛ ای انسان به خود بیا و لحظه ای با تکیه بر منطقی که عقل سلیم و وجدان سالم آن را قبول دارد اندیشه کن که نه جلوه گاه آیات الهی به اجبار تو را به گسیختن از ارتباط با خدای متعال وارد کرده و نه تو را به پایمال کردن عقل و اندیشه و تفکر در باب خویشتن واداشته است.
راستی! آن همه جمال و جلال و قدرتی که از برخی ها در گذرگاه تاریخ نمودار شد و در اوج قدرت بودند اکنون در کجا فرو رفتند؟ می خواهی اردشیر باش یا داریوش، اسکندر مقدونی باش یا خشایارشاه، نه آسمان برای آنها گریه کرد و نه زمین اشکی برای آنها ریخت، در کنار آن از گردنکشان تاریخ هم خبری نیست نه چنگیزی خواهی دید و نه نرونی، نه تیمور لنگی و نه آتیلایی، نه سزاری و نه کسرایی. کما اینکه پنج رییس جمهور گذشته آمریکا هم خاک شدند؛ اوباما و ترامپ و نتانیاهو هم خاک و بدنشان خوراک ما رو مور خواهد شد و آنچه می ماند اسلام ناب و جمهوری اسلامی است که قرآن را بر سر دست گرفته است.
تفسیر تسنیم به ما می گوید؛ این دنیا جایگاه صدق و واقعیتها است و حیات معقول برای کسی فراهم است که حقیقت را بشناسد و جایگاه فریب و خطا برای کسانی است که بر مبنای هوا و هوس حرکت کنند.
دنيا چو حباب است و ليكن چه حباب نه بر سر آب ، بلكه بر روی سراب
آن هم چه سرابی كه بينند به خواب وان خواب چه خواب، خواب بد مست خراب
هرچند آزاد گذاشتن نامحدود غرایز طبیعی، دیدگان را از حشمت و جلال و بزرگی هستی می پوشاند تا جایی که نه گوش قادر به شنیدن آهنگ حیات بخش عالم وجود است و نه قدرت لامسه توانایی درک واقعیت های هستی را دارد، کما اینکه با جانشین شدن ماکیاولیست ها و اپیکوریان به جای انبیاء و ائمه علیهم السلام انسانیت، عدالت و انصاف و وجدان نیز از هستی و گیتی رخت برمی بندد و فاجعه تاریخی مثل غزه، اردوگاهای جبالیا، النصیرات، خان یونس را به بار می آورد که تبدیل به کشتارگاه های بزرگ مردم بی دفاع می شود و فقط در دنیای سیاستمداران غربی یک جمله از جوزف بورل می شنوی که می گوید “باز هم شوکه شدم” و بعد از آن دیگر صدایی بلند نیست، گویی که مدعیان حقوق بشر خفه خون گرفته اند.
به هر حال این آموزه سیاست دنیای مدرن است که سیاستمداران آن، از عالی ترین درجه حیات انسانی تا حد یک موریانه یا یک لویاتان تنزل یافتند، البته برای رهایی از عوامل جبری و شبه جبری برای اینکه انسان و انسانیت که مسیر تکاملی خود به عظمت، به حیات معقول دسترسی پیدا کند پیگیری های مستمر پیشتازان بشریت در همه قرون و اعصار برای تقویت و به فعلیت رساندن عظمت و استقلال انسان امروز بسیار جدی تر از آن بوده که افراد قدرت پرست و خودخواه چون ماکیاولی آن را شوخی فرض کنند و یا نیچه و هابز برای او فلسفه بافی کنند و واتسون و اسکینر هم روانشناسی بر آن تلقین کنند.
قطعا در دنیایی که فلسفه حکومت و قانونش را آنتیفون بنویسد و اجرایش را هم چنگیزهای مدرن امروز در خاورمیانه از سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و غزه برعهده داشته باشند چیزی جز نسل کشی و حمام خون مفهوم و معنایی ندارد، مثل زمانی که آناستاز مالیاتی برای استنشاق هوا وضع کند و یا نرون آرزو می کند که ای کاش همه انسانها یک گردن داشتند تا با یک شمشیر گردن آن را بزند و یا مثل تیمورلنگ از ریختن خون انسانها لذت برد و یا مثل چنگیز حتی سگ و گربه های شهر را بکشد این جریان نابکار در سیاست مدرن معلول یک عامل اساسی است و آن چیزی جز جهل آنها از نظام حکمرانی که با انبوهی از کثافات و پلیدی ها و ضد ارزش ها عجین شده است نیست.
تفسیر تسنیم به ما می گوید؛هیچ متفکر یا مکتبی نمی تواند ادعا کند که همه انسانها در برخورداری از غیرت و شرافت و کرامت انسانی با هم برابر هستند و هیچ تفاوتی با هم ندارند، نمی شود علی ابن ابیطالب را با ابن ملجم جنایتکار یکی بدانی، نمی شود موسی و عیسی و محمد ( ص ) را با مشرکان و زورمداران تاریخ یکی بدانی، نمی شود امام خمینی ( ره ) را با سیاست پیشگان غربی یکسان بدانی، نمی شود حزب الله لبنان را با ارتش جلاد رژیم صهیونیستی یکسان بدانی، نمی شود سید حسن نصرالله را با نتانیاهو خونخوار و جلاد یکی بدانی و برای هر دو آنها حق کرامت و شرف انسانی یکسانی برخوردار باشی.
پس اکنون باید در پرتو آموزه های قرآنی به ساحل هدایت نشسته تا تشنه کامان حقایق در پرتو این نور الهی سیراب شوند، چه گوارا است که سنام معرفت الهی و انسانیت را در ساغر تفسیر تسنیم ملاحظه کردن و از چشمه زلال آن بهره مند شدن، کتاب گرانسنگی که ابواب سپهر معارف و اسرار الهی است و در قالب بهترین نکات و لطایف بدیع آورده شده است.