تیرنگ، مسعود دهقان، کارشناس موسیقی
دنیای جذابی وجود دارد به نام دنیای هنر.
واژهنامههای عمید و معین و دهخدا ریشه کلمه «هنر» را در زبان پهلوی (فارسی میانه) عنوان کرده اند. در واقع هنر از دو واژه «هو» به معنی خوب و «نر» به معنی تواندمند و قوی تشکیل شده است.
شاید سادهترین شکلی که میتوان هنر را تعریف کرد این است که: به مجموعهای از یک اثر یا حتی مراحل ساخت یک اثر را هُنَر میگویند و خالق اثر را هنرمند مینامند.
خالق اثر هنری سعی میکند، با استفاده از خلاقیت خود، احساسات و هوش یا حتی یک مفهوم و پیام خود را به مخاطب برساند. در همه جای دنیا هنر را یک توانایی و مهارت، برای خلق زیبایی میدانند که این اثر زیبا به شکلی نمادین نشان داده میشود. در یک اثر هنری میتوان فرهنگ، اندیشه، شرایط جامعه و حتی شرایط آب و هوای را که خالق اثر هنر در آن زندگی میکند را بررسی کرد. پژوهشگران هنر متوجه شدند هنر در ذات همه انسانها و حتی خیلی از موجودات غیرانسانی هم وجود دارد. هر پرنده با توانایی و مهارت خاصی که دارد لانه خود را تزیین میکند. و یا زنبورها بسیار هوشمندانه با طرح شش ضلعی کندو شان را شبکه بندی میکنند که این نشان دهنده مهارت و توانایی بالای آنها میباشد. پیشرفت تکنولوژی با پیشرفت هنر ارتباط مستقیم دارد پرداختن به این بحث نیازمند فرصتی مناسب میباشد اما بطور کلی در طول تاریخ با تحقیقاتی که بر روی تواناییهای انسانها انجام شد هنر را به ۷ طیف تقسیم کردند:
۱_ هنر اول: هنر موسیقی
۲_ هنر دوم: هنر حرکات نمایشی ( شامل رقص _ اُپرا _ سیرک)
۳_ هنر سوم: هنر ترسیمی
۴_ هنر چهارم: هنر تجسمی
۵ _ هنر پنجم: هنر ادبی
۶_ هنر ششم: هنر نمایشی
۷ _ هنر هفتم: هنر سینما
هنرموسيقی:
همانطور که در مطلب بالا عنوان شد هنرموسیقی بهعنوان هنر اول شناخته شده است. موسیقی هنری است که از هماهنگی اصوات به وجود میاید و به همین خاطر هنر موسیقی را هنر شنیداری می نامند . در طول تاریخ، انسانها خواسته یا ناخواسته با موسیقی در تعامل بودند. از زمانی که بشر خو د را شناخت تا به امروز، هنر موسیقی در لحظه لحظهی زندگی آنها پیوند خورده است. مردمان هر نقطه از کره زمین موسیقی منحصر بهفرد خود را دارند که سینه به سینه از نسلی به نسل بعد انتقال پیدا کرد. از موسیقیهای بومی محلی میتوان به موسیقی مناطق ایران، مردم ژاپن، چین، هندوستان، آفریقا، اعراب، بومیان استرالیا، موسیقی اسپانیای و … اشاره کرد. در همه آیینها و مراسمهای دنيا، هر قوم از موسیقی مخصوص به خود در مراسمهایشان استفاده میکردند و این موضوع در همه فرهنگهای دنيا همچنان وجود دارد. استفاده از موسیقی شاد و نشاطآور در مراسم عروسی و پایکوبی و استفاده از موسیقی سنگین و غمگین در مراسم غم و عزاداری، نشان از جايگاه بالا و وابستگی انسانها به هنرموسیقی است، و این تقریباً در همه جای دنیا ماهیت یکسانی دارد. همه انسانها در وضعیت غمناک خود تمایل به شنیدن موسیقی شاد را ندارند و برعکس در زمانهای شاد تمایل بسیاری به شنیدن آهنگهای مهیج و شاد دارند. معمولاً همه انسانها اولین نوای موسیقی خود را در دوران نوزادی وکودکی با لالاییهای مادرانه شنیدهاند.و همیشه موسیقی که از دوران کودکی یا حتی در دوران جنینی شنیدهایم در ما بار عاطفی ایجاد میکند، چنانچه همان موسیقی را پس از سالها در میانسالی و یا حتی کهنسالی میشنویم تمام خاطرات دورانی که با آن موسیقی در ارتباط بودیم را بهخاطر میآوریم و اصطلاحاً همان موسیقی عاطفی، ما را به-خود درگیر میکند و در حالت احساسی عمیقی میبرد.
ریشه اصلی واژه موسيقی ( Music ) از زبان یونانی و برگرفته از واژه (Mousika) μουσική و مشتق از واژه Μοῦσαι است. یونانیان قدیم 9 خدا داشتند که نهمین خدا آنها « موز ( همان موسیقی ) » بود. بنابراین کلمه موزيک از واژه « موز » نهمين و آخرين خدایان يونان گرفته شده است. اما خود کلمه موسیقی که واژه عربی است از زبان عربی به ایران و زبان فارسی راه یافته و تلفظ درست آن در عربی «موسیقا» میباشد. براساس مدارک موجود، واژه «موسیقی» و همخانوادههای آن در « مفاتیح العلوم » خوارزمی و رساله موسیقی اخوان الصفاء دیده میشود که هر دو متعلق به قرن چـهارم هجری قمری هسـتند. قبل از ورود اسلام به ایران، در زبان فارسی بهجای « موسیقی » از « خُنیا » و بهجای « موسیقیدان » یا « مُطرِب » از « خُنیاگر » استفاده میشد که با واژگانی مانند « خونیاک » در پارسی میانه و « هونواک » در اوستایی نیز از آن یاد شدهاست. همچنین واژههایی نظیر « گوسان »، « کوسان » و « رامشگر » نیز برای موسیقیدان و خواننده استفاده میکردند. اقوام قدیم ایران زمین، موسیقی را معرفت الحان و التیام الحان تعریف کردهاند. ارسطو ( فیلسوف بزرگ یونان ) موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی قرار داد و فیلسوفان اسلام هم این نظر را پذیرفتهاند، بعنوان مثال ابن سینا در کتاب شفا در بخش ریاضی آن از موسیقی نام بردهاست اما اولین نقد به نظریه قراردادن موسیقی در زیر شاخه ریاضی این است که ریاضی مبحثی مطلق و ثابت و غیرقابل تغییر میباشد در صورتی که خیلی از ویژگیهای موسیقی برعکس ریاضی دارای انعطافپذیری زیادی هستند، که نوازنده یا سازنده آهنگ در آن با ذوق و قریحه خود اختیار تام دارد و میتواند آن را تغییر دهد که با این عمل خلاقانه هنر شکل میگیرد