تیرنگ، رقیه سعیدی نژاد، جامعه شناس و مدرس دانشگاه:
ازدواج از سنت های حسنه در همه جوامع بویژه جوامع اسلامی است ؛ این مسئله از آنجا که بسیار حائز اهمیت است در روایات واحادیث اسلامی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است ، ازدواج علاوه بر آرامش زن و مرد، موجب بقای نسل و سلامت جامعه نیز می گردد. با وجود تاکید بسیار بر ازدواج، جایی که پای شرف، دین و امکان خطر گناه پیش آید، طلاق ضرورت می یابد اما طلاق در قرآن منفورترین حلال نام برده شده است به حدی مورد عتاب و عقاب است که از این مسئله عرش خدا به لرزه در می آید.قرآن به مردان و زنان مسلمان بسیارتوصیه میکند در انتخاب همسر بسیار دقت کنید و موشکافانه بررسی کنید چراکه امری بسیار مهم و رمزآلود است
کارشناسان علوم اجتماعی ازدواج و طلاق را حاصل انتخاب فردی می دانند انتخاب آگاهانه و درست موفقیت را به همراه دارد و انتخاب غلط و کورکورانه که با احساس نابخردانه همراه باشد طلاق را موجب می شود؛ ازدواج برای ایجاد نوعی روابط عاطفی و احساسی صحیح شکل می گیرند که بتواند طرفین را به شکوفایی و تکامل برساند و در نهایت حاصل این درخشندگی فرزند می باشد. در عوض زوجی که به هیچ درجه ای از پایداری و تکامل نرسید هرگز نباید به فرزندآوری فکر کند، در صورتیکه برخی از زوجین با توصیه های نابخردانه سایرین برای تحکیم بنیان خانواده اقدام به فرزندآوری می کنند و این حماقت محض است . زن و مردی که هنوز نتوانستند به درجه ای از سازش و همفکری برسند که دامنه اختلافاتشان به دیگران کشیده می شود هرگز نباید به این فکر کنند که فرد دیگری آن هم کودک بی گناه را وارد میدان جنگ خود نمایند فرزندان طلاق آسیب دیدگان بی گناهی هستند که نا خواسته وارد میدان نبرد تن به تن با زندگی می شوند و این گناه متوجه والدین نابخرد و ناآگاه است.
طلاق در هیچ دینی خوشایند خوانده نشده و همیشه مورد تنفر و تقبیح می باشد چون بنیان خانواده را نابود می کند و بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و مشکلات رفتاری برای جامعه بوجود می آورد. هرچند طلاق نوعی حلال است اما همیشه بزرگترین معضل برای جامعه محسوب می شود که اغلب مشاورین مدارس و مشاورین خانواده درگیر این مسئله هستند به واقع ازدیاد آمارطلاق در یک جامعه نوعی درد عمومی به نظر می آید؛ مشاورین همیشه در تلاش هستند زوجین را از این امر نهی کنند وسعی بر آن شود که بنیان خانواده گسسته نشودچرا که در این صورت بیشترین آسیب متوجه فرزندان خواهد بود. فرزندان طلاق اغلب در روابط اجتماعی به نوعی خود را قربانی اعلام می کنند یا مورد بی مهری قرار می گیرند. آنها همیشه کمبود های زیادی در جامعه احساس می کنند و برای ابراز احساسات خدشه دار شده خود هیچ پناهگاه یا آغوش امنی نمی یابند. فرزندان طلاقی که والدین شان هریک به سمت و سویی رفته یا با شخص دیگری وارد رابطه یا ازدواج شده اند آسیب پذیری بیشتری دارند و خود را کاملا بی پناه در مقابل تهاجمات اجتماعی می دانند این فرزندان طلاق نوع خاصی آسیب اجتماعی را تجربه می کنند چرا که هریک از والدین به جای اینکه به آسیب های روحی و روانی فرزندشان توجه کنند او را به سمت مقابل شوت می کنند تا در انتقامی سخت به همسر سابقشان آسیب بیشتری وارد کنند و در این میان فرزند طلاق مانند توپی سرگردان مابین والدین در رفت و آمد می باشد. فرزندان طلاق چه پسر و چه دختر به نوعی در انتخاب های خود بی پناه رها می شوند چون اعتماد بنفس کمتری دارند بنابراین به انتخاب هایی بر اساس شناخت و استعداد خود دست نمی زنند و خود را به دست سرنوشت می سپارند. آرزو دختر 22 ساله ای که فرزند طلاق است می گوید: من 12سالم بود که پدر و مادرم براثر عدم سازش و غرور بیش از اندازه از یکدیگر جدا شدند از ابتدا من را بهانه می کردند که برای اینکه بچه بیشتر از این آسیب نبیند باید از هم جدا شویم اما چه بد روزگاری شد از وقتی طلاق گرفتند هیچ کدام با من به مهر و محبت رفتار نکردند هرکدام مرا به دیگری می سپرد و بعضی از اوقات ساعتها در خانه تنها می ماندم و از ترس فقط گریه می کردم درسم خیلی ضعیف شد و معلم ها با من بدرفتاری می کردند؛ همکلاسی هایم مرا تحویل نمی گرفتند 15 سالم شد با پسر دانشجویی در همسایگی ام آشنا شدم او به من خیلی محبت می کرد و من یک روز به اوگفتم تو جای پدر و مادرم را پر کردی از آن روز او دیگر به من احترام نمی گذاشت و مدام به من سرکوفت می زد اعتماد به نفس مرا گرفت و یک بار به من تجاوز کرد وقتی خواستم از اوبه پدرم و مادرم شکایت کنم هردو مرا از خود دور کردند و من ماندم تنها با کوله باری از غم هایم که هیچ درمانی برای من نیست .
قصه آرزو و غصه هزاران فرزندان طلاق که ناگفته مانده است و هیچ گوش شنوایی برای شنیدن درهایشان نیست والدین طلاق هریک درگیر مشکلات خودشان می شوند و دیگر فضای خالی برای این جاماندگان از زندگی قبلی نمی گذارند تا مبادا گوشه ایی از گذشته وارد آینده شان شود بی هیچ تعهد و تعصبی و این بزرگترین آسیب اجتماعی را به فرزندان طلاق می زند.