تیرنگ، حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد حسین گلکار استاد و محقق حوزه و دانشگاه و معاونت پژوهش مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی
برای آگاهی از قیام امام حسین (ع) و نتایج آن، این پرسش پیش میآید که آیا قیام حسینی به نتایج و اهداف خاصی دستیافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟ بسیاری از تاریخدانان مدعیاند که قیام حسینی شکست خورد، زیرا برای جهان پیروزی سیاسی فوری بر نداشت. برای درک بهتر نهضت حسینی (ع) باید هدفها و نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دستگرفتن زمام امور جستجو کرد. نباید این انقلاب را مانند سایر انقلابات ملاحظه کرد؛ بلکه باید نتایج آن را در امور زیر ملاحظه نمود.
۱ . در هم شکستن چارچوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود. از آن زمان که روح بیدینی در جامعه و در میان همه طبقات اجتماع شایع شده بود و بی آن که پرده از آن برداشته شود، و بیآنکه ساختگی بودن آن و دور بودن آن از دین در میان مردم بر ملا شده باشد، امام حسین (ع) تنها کسی بود که میتوانست حکام را رسوا سازد و دوری بسیار این بدعتها را از اسلام آشکار نماید. ازاینرو، قیام او حدفاصل بین اسلام و حکومت اموی بود و میتوانست چهره حقیقی و آلودگی حکام اموری آن را نشان دهد.
۲ . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت. آنان پی بردند که میتوانستند او را یاری دهند. اما ازآنپس که با او برای قیام پیمان بستند او را یاری نکردند. این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک سو، انسان را وادار میساخت که گناهی را که مرتکب شده با کفاره بشوید و از سوی دیگر، نسبت به کسانی که او را به ارتکاب چنین گناهی واداشته بودند، احساس کنیه و نفرت کند. بهطوریکه انگیزه انقلابهای متعددی که در اثر قتل امام حسین (ع) بر پا شد، همان کفاره یارینکردن به آن حضرت، و انتقام گرفتن از امویان بود.
این احساس گناه همواره برافروخته بود و در هر فرصتی انگیزه انتقام از بنیامیه و قیام بر ضد ستمگران بود.
۳ . پیدایش اخلاق جدید، قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعی اخلاق بلندنظرانه پدید آید و نظر انسانها را به زندگانی خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدینوسیله، جامعه را اصلاح کند.
امام حسین (ع) و فرزندان و یاران باوفایش، در قیام بر ضد بنیامیه، اوج ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند. ایثار و از خودگذشتگی را نه در عمل که با خون خود نوشتند.
مردم عادی قبایل آن زمان عادت کرده بودند که ببینند رهبرانشان، قبیله و دین و وجدان خود را به پول بفروشند و در برابر ستمکار، گردن خم کنند تا از عطاهای آنان بهرهمند گردند. اوضاع و شرایط زندگی آن زمان مردم بهگونهای بود که مردم تنها در اندیشه زندگی خویش بودند و برای مشکلات و دردهای اجتماعی چندان اهمیتی قایل نبودند. تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و از توجیهات رهبران اطاعت نمایند تا مبادا نامشان از فهرست حقوقبگیران حذف شود. ازاینرو، در مقابل جور و ستمی که میدیدند، خاموش میشدند و هم آنان این بود که مفاخر قبیلهای خود را بازگو کنند و به افتخارات گذشته پدران جاهل خویش افتخار کنند.
اصحاب امام حسین (ع) مردمی دیگر بودند، گروهی که در سرنوشت با امام همراه شدند، مردمی عادی بودند و هر کدام دارای زن و فرزند و خانواده و دوستانی بودند. از بین اعمال مقرری دریافت میداشتند و زندگانی نسبتاً راحتی داشتند و میتوانستند از لذتهای حیات برخوردار گردند. اما از همه اینها چشم پوشیدند و برای نثار جان خویش در راه امام حسین (ع) با حاکمان جور زمان خود و با ناهنجاریهای اجتماعی به ستیز برخاستند. برای بیشتر مسلمانان آن روز این نکته بسی جالب بوده و هست که یک انسان میان زندگانی راحت و ثروت و نفوذ استفاده از آنها و حتی امروز، در انتخاب مرگ آزاد باشد و در این میان مرگ را انتخاب کند! چنان خصلتی وجدان هر مسلمانی را تکان میداد و او را از خوابی سنگین و طولانی بیدار میکرد تا زندگانی اسلامی شکل گیرد. شکلی که سالها پیش از قیام امام حسین (ع) ازمیانرفته بود. جامعه اسلامی بهوسیله مردی عادی علیه حاکمان ظالم، انقلابها و قیامها به خود میبیند. اما روح کربلا در نهاد کسانی که به این کار دست زدند، شعلهای برافروخت که همه آماده بودند تا در راه چیزی که آن را حق تشخیص میدادند، جان فدا کنند.
۴ . روح مبارزهجویی. قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزهجویی در انسانهای مسلمان گردید. این قیام همه موانع را که مانع قیام و انقلاب میشد در هم فروریخت. مسلمانان به صلحطلبی و معامله دعوت میشدند. به آنان گفته میشد که جان خود و موقعیت اجتماعی و مال خود را حفظ کنید در چنین زمانی قیام حسین (ع) روی داد تا به انسانهای آزاد و اخلاق جدید و سبک نوین زندگی بیاموزد.
اما خودخواهی مانع از این بود که مسلمانان و انقلاب دست زنند. قیام حسین (ع) در وجدان گروه بسیاری از مردم این اندیشه زندگی را برانگیخت که با حمایتنکردن از حسین (ع) مرتکب گناه شدهاند.
باری، این احساس آنان را برانگیخت و آماده قیام ساخت. روح مبارزهجویی در زندگی ملتها و فرمانروایشان تأثیر فراوانی دارد. هنگامی که این شعله به خاموشی گراید و ملت تسلیم فرمانروایان خود شود، فرمانروایان هر چه بخواهند میتوانند انجام میدهند و با گذشت زمان با خاموشی روح مبارزه جویی، تسلط بر آنان آسانتر میگردد. ازاینرو، در چنین ملتی ایجاد تحول دشوارتر می شود.
برای این که از میزان تأثیر قیام حسینی در تحریک روح انقلابی در جامعه اسلامی تصویری روشن نشان دهیم، باید بگوییم که جامعه اسلامی پس از قتل امام علی (ع) تا هنگام قیام حسینی آرام بود. در طول این مدت، هیچگونه اعتراض و انقلاب جدی اتفاق نیفتاده بود. با همه انواع کشتارها و سرکوبها و غارت اموال بهوسیله امویان و همدستانشان، بیست سال تمام، تودهها حالت تسلیم و اطاعت محض از حاکمان جور داشتند و این وضع از سال چهلم تا شصت هجری به طول کشید.
اما پس از قیام حسین (ع)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و تودهها در انتظار رهبری جدید بودند و هر گاه رهبری مییافتند، علیه حکومت بنیامیه دست به انقلاب میزدند. در همه این انقلابها، شعار انقلابیون خونخواهی از امام حسین (ع) بود.
انقلابیهایی که بهواسطه نهضت امام حسین (ع) شکل گرفت عبارتاند از:
۱ . انقلاب توابین:
این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم به قتل امام بود. انگیزه آن، احساس گناه به علت یارینکردن به امام بود. کوفیان خواستند ننگی را که مرتکب شده بودند. با انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بشویند. این واقعه در سال ۶۵ هجری روی داد.
۲ . انقلاب مدینه:
این انقلاب با انقلاب توابین تفاوت داشت ; زیرا هدف آن انتقام خون حسین (ع) نبود؛ بلکه انقلابی بود علیه حکومت ستمکار بنی امی.
اهل مدینه علیه امویان شورش کردند و عامل یزید را از مدینه بیرون راندند. شرکت کنندگان در این قیام، یکهزار نفر بودند. این انقلاب با دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید.
۳ . قیام مختار ثقفی:
در سال ۶۶ هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید.
۴ . انقلاب مسرف بن مغیره:
در سال ۷۷ هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد
۵ . انقلاب ابن اشعث:
در سال ۸۱ هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال ۸۳ به طول انجامید. در آغاز پیروزیهای نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد.
۶ . انقلاب زید بن علی بن حسین:
در سال ۱۲۲ هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بیدرنگ بهوسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.
سرانجام قیام بنیعباس به حکومت بنیامیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهلبیت پیامبر صلیالله علیه و آله بود که پایههای مردمی یافته بود و موردتوجه تودهها واقع شده بود.
انقلابها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید. بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعلههای آن را خاموش کرده بودند، بیان میکرد، و آن قیامها به فضل روحیهای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد.
همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزهجویی را به مردم آزاده که آن روحیه را ازدستداده بودند، آموخت.
و این نکته را باید اضافه کرد انقلابها در سطح جهان در ورای زمانها تا به امروز بهویژه جنبشها و نهضتهای آزادیبخش اسلامی و شیعی بودهاند. انقلابها و جنبشهایی که همواره در وجود مردم ستمدیده نورانیتی خاص ایجاد میکردند.