تیرنگ، حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد حسین گلکار استاد و محقق حوزه و دانشگاه و معاونت پژوهش مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
نیم قرن از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نگذشته بود که تمام ارزش های تمدن اسلامی رخت بربست و ارزش های جاهلیت در تار و پود جامعه ریشه دواند.
امام حسین (علیه السلام) برای بازگرداندن جامعه به سوی ارزش های متعال «مدینه النبی» باید قیام می کرد. قیام او برای نجات تمدن اسلامی از انحطاط بود.
وقتی مکتب و مرام اباعبدالله الحسین(ع) را دقیق و از بالا نگاه کنیم به مفهومی میرسیم که امروز به آن مفهوم «تمدن» میگویند که فراتر از سیاست، فرهنگ یا تعدادی قوانین دینی برای رفتارهای فردی و روابط اجتماعی است. تمام تمدنهای شکلگرفته در تاریخ، قوانینشان از قوانینی که دین برای حیات بشر ارائه میدهد، کمتر بوده است. ستونهایی که تمدنهای دیگر دارند-از نظر استحکام و برافراشتگی و تعداد- کمتر از ستونهایی است که دین برای برقرار یک تمدن ارائه میدهد. لذا تمدن مفهومی نیست که با دین غریبه باشد بلکه اساساً باید گفت که دین به دنبال تمدنسازی است.
علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید که هیچ مکتب و مذهب و مرامی در دنیا و در طول تاریخ و در بین ادیان، به اندازۀ قرآن کریم به مسائل اجتماعی حیات بشر نپرداخته است. و ایشان به تفصیل در اینباره بحث میکند و تمدن غرب را مورد نقد قرار میدهد و نگاه تمدنی به اسلام را مورد توجه قرار میدهد. ایشان اسلام را به شدت یک دین اجتماعی میداند.(هيچ شكى نيست در اينكه اسلام تنها دينى است كه بنيان خود را بر اجتماع نهاده و اين معنا را به صراحت اعلام كرده و در هيچ شانى از شؤون بشرى مساله اجتماع را مهمل نگذاشته… اسلام روح اجتماع را به نهايت درجه امكان در كالبد احكامش دميده…؛ترجمۀ المیزان/4/148-ذیل آیۀ 200 آلعمران)
اجازه بدهید کمی بیشتر به مفهوم تمدن بپردازیم. در میان تعاریف مختلفی که از این دو شده، برخی تمدن را امری گستردهتر از فرهنگ میداند اما زیاد تفاوتی بین فرهنگ و تمدن قائل نمیشوند. اینها تمدن را همان فرهنگ میداند؛ در اندازههای فراقومی و جهانی. اما علامه محمدتقی جعفری، فرهنگ را غیر از تمدن میداند و تمدن را وارد مناسبات اجتماعی میکند که این مناسبات با «فرهنگ» صدا نمیشود.
ایشان میفرماید: «تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسانهای یک جامعه که تصادمها و تزاحمهای ویرانگر را منتفی ساخته و مسابقه در مسیر رشد و کمال را قائم مقام آنها بنماید، بهطوری که زندگی اجتماعی افراد و گروههای آن جامعه موجب بروز و به فعلیت رسیدن استعدادهای سازندۀ آن باشد»
در بین تعاریف بسیار زیادی که در باب تمدن هست، از اندیشمندان غربی و بحثهایی که در جامعۀ اسلامی شده است، تعریف علامه جعفری، تعریف بسیار دقیقتری است. لذا فکر میکنم که ما تعریف تمدن را باید از علامه جعفری اخذ کنیم. ایشان در جای دیگری میفرماید: «تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همۀ افراد و گروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همۀ ابعاد مثبت«
ما میتوانیم به دین، یک نگاه تمدنی داشته باشیم. ما در دین قوانین بسیار زیادی میبینیم که این قوانین مانند ستونهایی هستند که میشود بر روی آنها یک بنای مستحکمی ساخت. اسلام قوانینی را مطرح میکند که وقتی این قوانین را در کنار هم میچینید جزئیاتی باقی میماند که وقتی اینها به هم وصل شوند، یک نظام بسیار متقن برای حیات بشر ارائه میدهد.
تمدنسازی حول محور امام حسین(ع) و حرکت رهاییبخش و عزتآفرین عاشورا و اربعین، قطعاً زمینهساز تمدن نوین اسلامی و حرکت بهسمت افق تمدن عظیم مهدوی(عج) است.
تمدن مهدوی نیز با ندای امام عدالتبخش کنار کعبه و با شعار “اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِّیَ الحُسَین اَلَّذی قَتَلوهُ عَطشانا” پایهگذاری خواهد شد.
به نظر میرسد تابحال بیشتر صرفا نگاه احساسی و فردی به امام حسین و عاشورا شده است و بحث و تحقیق حول و حوش محوریت امام حسین در تمدنسازی دینی نیاز به بسط و دقت فراوانی دارد که میتوان این بعد از قیام سیدالشهدا را بر اساس اسناد فرمایشات امام حسین در مسیر کربلا با نگاه سیستمی تحلیل و بررسی کرد بصورتی که بتوانیم سیستم قیام تمدنساز امام حسین را استخراج و در مسیر حقق تمدن نوین اسلامی پیاده سازی نمود.