دکتر عرفان قادری – مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم جنایی :بزه دیده شناسی سبز یا زیستمحیطی از جمله شاخههای جرمشناسی سبز است که در دهه 1990 میلادی با منشا انتقادی از نظام عدالت کیفری در تقابل با بزهدیدهشناسی متعارف متجلی شد . در بزهدیدهشناسی مرسوم و سنتی همواره انسانها بهعنوان بزهدیدهی جرائم معرفی گشته حال آنکه بزهدیدهشناسی سبز با عبور از این دیدگاه و ارزشگذاری برای محیط زیست ، معتقد است که انسان هم در کنار طبیعت میتواند بزهدیده سبز باشد. با دنبال نمودن مقررات حاکم سیاست کیفری تقنینی ایران ، میتوان بزهدیدگان سبز را به دو دستهی جاندار و بیجان تقسیم کرد. بزهدیدگان سبز جاندار عبارتاند از اشخاص، جانوران، درختان و گیاهان و بزهدیدگان سبز بیجان نیز به هوا، آب، خاک و زمین قابل تقسیماند.
این موضوع از سوی نظام بین الملل حق بر محیط زیست سالم، به عنوان موضوعی پر اهمیت در نسل سوم حقوق بشر در قالب حق بر همبستگی، مورد توجه قرار گرفته است. اغلب کشورها در قوانین اساسی داخلی به مسئله محیط زیست و ممنوعیت آسیب به آن پرداخته اند. آسیب هایی از جمله: تولید زباله های خطرناک، سوراخ شدن لایه اوزون، از بین رفتن منابع آبی اتش سوزی جنگلها و اضافه شدن آلاینده های مواد شوینده، رنگ ها، پسماندهای کارخانجات و … که باعث اضافه شدن نیترات، فلزات سنگین و مواد مضر به منابع خاک می شود و منجر به ازبین رفتن گیاهان و برخی موجودات و حیوانات میگردد. لازم به ذکر است بزهدیدگان سبز در سه دسته ی افراد نسل حاضر ، محیط زیست و نسلهای آینده قابل شناسایی هستند. اگر چه نسلهای آینده در دسته ی بزهدیدگان بالقوه جرایم سبز قرار میگیرند که فرایند بزهدیدگی آنها ناشی از قصور و بی مبالاتی نسلهای قبل از خود است.
اجزای طبیعت که بزهدیده سبز واقع میشوند عبارتند از: هوا ، آب ، خاک ، جانوران ، درختان ، گیاهان و زمین. اگر چه ممکن است جرایم زیست محیطی در برخی موارد مانند اثر آلاینده ها بر آثار تاریخی – فرهنگی تاثیر بگذارد ؛ اما این موارد(اثار تاریخی و فرهنگی ) بزهدیده سبز نخواهند بود ، زیرا از اجزای طبیعت نبوده و از مصنوعات بشری هستند. هرچند آسیب های وارد بر محیط زیست ، مورد غفلت جرمشناسی بوده ، اما در دهههای اخیر تمرکز جرمشناسی بر جرایم محیط زیست افزایش یافته است.
یکی از مواردی که در در زمزه بزه دیده شناسی سبز قرار میگرد و در سالهای اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته است حیات وحش است
حیاتوحش علی الخصوص در کشور ما با تهدیدهای فراوانی روبهرو هست که مهمترین عامل کاهش و تهدید جمعیت حیاتوحش، تخریب زیستگاههای آنهاست. این تخریب بیشتر از جانب جادهسازی، تبدیل زمینهای طبیعی به زمینهای کشاورزی یا خانه، چرای بیرویه، اشغال آبشخورها، استخراج معدن و نفت و خشکسالی اعمال میشود. علاوه بر تخریب زیستگاه، سایر عوامل مهم تهدیدکننده دیگر نیز عبارتند از: ضعف اجرایی سازمانهای مرتبط با حفاضت از جنگلها و مراتع ؛ شکار مجاز و غیرمجاز؛ عدمآموزش مردم؛ عدمدخالت دادن مردم در امر حفاظت؛ عدمآگاهی اقشار مختلف مردم (نسبت به اهمیت حیاتوحش به همراه ترس مردم از جانوران وحشی و نداشتن انگیزه جهت حمایت و حفاظت از آنها)؛ کاهش غذا، آلودگیهای محیط زیستی؛ استفاده از طعمههای مسموم؛ و استفاده از انواع تلهها. به هر حال، با این تخریبها و تهدیدها، همان است که هر روز مصیبت جدیدی را در محیط زیستمان شاهدیم. چطور میتوان تصاویر کشتار وحشیانه جانوران را دید و بیتفاوت بود؟
حفظ حیاتوحش علاوه بر آنکه نمادی از مدنیت و توسعهیافتگی فکری انسانها است، دارای ارزش اخلاقی یعنی احترام گذاشتن به حیات تمام موجودات و آفریدههای خدای متعال است. امروزه بهرهکشی از جانوران و رنج و ستمی که بر آنها وارد میآید به یکی از چالشبرانگیزترین مقولههای اخلاق نظری و کاربردی تبدیل شده است. مسئله کشتن حیاتوحش برای غذا یا تجارت یا تفریح، دو مشکل اخلاقی ایجاد میکند که عبارتند از: تضعیف حقوق جاندارن و تباهسازی علاقههای آنها. در نگاه اول؛ اگر شما اعتقاد داشته باشید که تمام جانداران دارای حقوقی هستند، پس کشتن آنها از نظر اخلاقی اشتباه است و در اصطلاح فلاسفه، این کشتن نه فقط پایان یک زندگی بلکه بهعنوان پایان انسانیت تلقی میشود. این یک تجاوز آشکار به حقوق جانوران است. همچنین از نگاه دوم؛ این کشتن باعث تباهسازی مهمترین علاقه آنها، یعنی ادامه زندگی میشود.
بهعلاوه حیوانات تأثیر عمدهای بر سلامت بومسازههای شهری، روستایی و یا طبیعی ما دارند. در نتیجه حیاتوحش، نوعی بیمه طبیعت در برابر حوادث ناگوار بهشمار میروند و میتوانند بهعنوان شاخصی برای تعیین سلامت محیطزیست مطرح شوند.پس اگر حالِ حیاتوحش و محیطزیستمان خوب نباشد؛ حال ما هم خوب نیست