تحلیل نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام (حاکمیت)
تحلیل نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام (حاکمیت)
سکوت در مقابل حکومت باطل و بی‌تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه موجب نهادینه‌شدن و ثبات هر چه بیشتر معیارها و ارزش‌های ضد دین می‌گردد و به قدرت‌های جابر مشروعیت اجتماعی و سیاسی می‌بخشد. آنچه در قیام امام حسین (ع) ملاحظه می‌گردد این است که از ابتدا با «نه» گفتن به وضع موجود و عدم‌پذیرش حکام جور شروع می‌شوند

تیرنگ، حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد حسین گلکار استاد و محقق حوزه و دانشگاه و معاونت پژوهش مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی:

بر اساس فرمایشات ابی‌عبدالله علیه‌السلام نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام به دو محور قابل‌تقسیم است:
محور اول: بحران‌هایی که متوجه حاکمیت و مسئولین قیام ممکن است قرار بگیرد
محور دوم: بحران‌هایی که متوجه مردم و جامعه خواهد گردید
با تحلیل سیستمی اسناد قیام امام حسین علیه‌السلام در محور اول پنج موضوع که نقاط بحران قیام امام حسین علیه‌السلام بود را مورد بررسی قرار دادیم
اول لذت‌طلبی و آسایش‌طلبی و به تعبیر امام حسین علیه‌السلام تفریح و تفرج
دوم استکبار و بلند منشی
سوم فساد و تباه‌کردن سرمایه‌های جامعه
چهارم ظلم حاکم و مسئولین
پنجم حاکم غیردینی
در این یادداشت به توضیح آفت پنجم یعنی حاکم غیردینی خواهیم پرداخت
حاکمیت غیردینی:
سکوت در مقابل حکومت باطل و بی‌تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه موجب نهادینه‌شدن و ثبات هر چه بیشتر معیارها و ارزش‌های ضد دین می‌گردد و به قدرت‌های جابر مشروعیت اجتماعی و سیاسی می‌بخشد. آنچه در قیام امام حسین (ع) ملاحظه می‌گردد این است که از ابتدا با «نه» گفتن به وضع موجود و عدم‌پذیرش حکام جور شروع می‌شوند.

هنگامی که بنی‌امیه با توسل به معیارهای نژادپرستانه و استثمار و اغفال مردم سعی می‌نمود که تسلط خود را با حاکمیت معاویه بر جامعه اسلامی گسترش دهد امام حسین (ع) به این امر اعتراض نمودند و در نامه‌ای خطاب به وی چنین فرمودند: انی لا اعلم فتنة اعظم علی هذه الامة من ولایتک علی‌ها
و هنگامی که معاویه بر خلاف سیره رسول‌الله از امام برای خلافت موروثی خاندان بنی‌امیه و جانشینی فرزندش یزید بیعت خواست با مخالفت ایشان روبرو شد و محال است شخصیتی که اسوه اسلام محمدی است به چنین ذلتی تن دهد و بر اسلام تقلبی مهر تأیید نهد. امام حسین (ع) باتوجه‌به دستورات کلی مکتب اسلام تسلیم حکومت جور نمی‌شود و در مقابل آن واکنش از خود نشان می‌دهد. استاد شهید مطهری دربارۀ این وجه قیام امام حسین (ع) می‌گوید:
«تا اینجا این نهضت ماهیت عکس‌العملی آن هم عکس‌العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع دارد و به تعبیر دیگر ماهیتش ماهیت تقوا است، ماهیت قسمت اول لااله‌الاالله؛ یعنی لا اله است در مقابل تقاضای نامشروع «نه» گفتن است. منظور اینکه نهضت از سنخ تقواست از سنخ این است که هر انسانی در جامعه خودش مواجه می‌شود با تقاضاهایی که به شکل‌های مختلف به‌صورت شهوت، به‌صورت مقام، به‌صورت ترس و به‌صورت ارعاب از او می‌شود و باید در مقابل همه آنها بگوید نه»
جریان انحرافی و ارتجاعی که در مراحل اول منافقانه برخورد می‌کند و ظواهر را مراعات می‌کند و اعلام می‌کند اتفاقی نیفتاده است که اسلام و قرآن بر سر جای خود هستند، این بار علنی با اسلام مخالفت می‌کند. این جریان انحرافی می‌گفت دین، حجاب، روزه، نماز و حج همه بر سر جای خود هستند؛ اما اگر امام هم نبود، نبود! لزومی ندارد که حتماً امام باشد! پادشاه هم همان نماز را اجرا می‌کند و به حج می‌رود و… به همین دلیل جامعه در این دوران حس نمی‌کند که چه فاجعه‌ای رخ‌داده است. ولایت در عین اینکه از طریقی دستور خداوند است، نقض آن از این طریق گناه است؛ ولی درعین‌حال این حالت را دارد که وقتی کسی امامت را نقض می‌کند، کم‌ترین حس گناه را دارد که از ویژگی‌های ولایت است.
انسانی که دچار خواب غفلت شده بود بیدار شود که این بدترین نوع غفلت و خواب است، خوابی که بعد از بیداری می‌آید خیلی غلیظ و قوی است. با اسلام انسان بیدار می‌شود، اما چون لیاقت خودش را از دست می‌دهد دوباره به خواب می‌رود. خواب دوم خواب بسیار وحشتناکی است. خواب دوم همراه است با تصور اینکه ما برحق هستیم، ما نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، حجاب داریم، این خواب را نسبت به خواب جاهلیت خیلی غلیظ می‌کند. مردم در خواب جاهلیت، بت داشتند و مشروب می‌خوردند و… که آن خواب اول بود. این خواب دوم خواب‌سنگینی است.
در این شرایط خون مطهر امام حسین علیه‌السلام کارش چه بود؟ نه فقط ظاهر اسلام حفظ می‌شد، نه‌تنها قرآن و کعبه حفظ می‌شد، بلکه باطن دین، یعنی حقیقت خود باطن دین یعنی امام محفوظ ماند. باطن دین یعنی عقلانیت حقیقی و شهادت امام حسین علیه‌السلام موجب بیداری مجدد شد. از شهادت امام، بیداری دوم شروع می‌شود و هر چه می‌گذرد بیشتر می‌شود.